📌نقش شهادت در احیاء عواطف فطری و حل شکاف های اجتماعی
✍️حسین نیک
پژوهشگر حلقه اجتهادی فقه الاجتماع مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد (علیه السلام)
1.از هویت فردی تا هویت اجتماعی:
هویت و شاکله انسان محصول یک شبکه در هم تنیده و در عین حال یک سلسله طولی از بینش ها، گرایش ها و رفتار های اوست. به طور معمول بُعد مشاهده پذیر انسانی به صورت مستقیم رفتارها و کنش ها هستند که لایه آشکار حیات فرد شمرده میشود. رفتارها غالبا معلول حالات، ملکات و گرایشات درونی و آنها نیز محصول بینشها و معرفت های انسان اند.
هنگامی که سلسله ای از معانی مشترک در این سه لایه جنبه بین الأذهانی و عمومی بیابند، باعث ایجاد یک شخصیت جمعی و هویت اجتماعی میشود که در کلان ترین ساحت فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ ها و در ساحت های پایین تر سازمان ها و گروه های اجتماعی را پدید می آورد.
2.بحران شکاف میان هویت های اجتماعی:
به همان اندازه که این هویت های جمعی کارکرد های مثبت و در رأس آنها ایجاد وحدت اجتماعی دارند، میتوانند محل تنازعات و کشمکش ها نیز واقع شوند. تهاجم به فرهنگ رقیب و نزاع میان گروه های مختلف اجتماعی میتواند نظم، سامان جامعه و وحدت ملی را دچار آسیب سازد که بسیار خطیرتر از آسیب های نظامی، اقتصادی و ... است. ایجاد شدن دو قطبی یا چند قطبی های مختلف با محوریت موضوعات مختلف به خصوص حول مذهب، سیاست، اقتصاد؛ نمایان گر این است که نوعی از قشربندی و صف آرایی میان گروه های اجتماعی پدید آمده است. امری که سطوحی از آن طبیعی، ناگزیر و مفید است؛ اما عمق شکاف میان گروه ها میتواند به بحران های اجتماعی تبدیل شود.
3.راه حل شکاف های اجتماعی:
راه حل اساسی برای حل مشکل نزاع های اجتماعی، ریشه یابی اصل پیدایش تکثر آنهاست. اساسا پیدایش یک فرهنگ یا گروه اجتماعی رقیب، برآمده از یک شاکله بینشی و گرایشی متعارض است. همین بینش ها و گرایشات مختلف باعث شده است نظام ارزشی هر کدام از گروه ها به گونه ای سامان یابد که حسن و قبح ها به سبک و سیاق خودشان معنا یابند. معنا و مصادیق خوب (معروف) و بد (منکر) در نظام ارزشی فرهنگ غرب در قیاس با فرهنگ اسلامی بسیار متفاوت است. همچنین مسئله حجاب، روابط باز سیاسی با آمریکا و اروپا (برجام)، صیانت از فضای مجازی، ورود بانوان به ورزشگاه ها و ... را میتوان مصادیقی از تقابل میان گروههای اجتماعی در مسائل معاصر کشور دانست. برای این که تفاوت ارزش ها به قدری عمیق نشود که موجب رفتارهای بحران ساز در نظم اجتماعی گردد، بایستی به سراغ عمیق ترین لایه فرهنگ یعنی سلسله بینش ها، اعتقادات و معرفت های کلی رفت. عقلانیت و اندیشه را فعال کرد و با بحث و گفتگوی دو طرفه به جهاد تبیین پرداخت.
4.لزوم اثر گذاری بر عواطف:
در مسیر مذکور نوعا مشکل دیگری نمایان میشود بدین صورت که بسیاری از اوقات گرایشات و احساسات و عواطفی که افراد در تعلق به فرهنگ و گروه خاص خود دارند، مانع از فعال شدن پذیرش گفتگوی عادلانه و عاقلانه و میشود و راه تعامل را سد میکند. طرف گفتگو نوعی حب و بغض های پیش ساخته و قضاوت های ارزشی دارد که به تعبیر بیگانه نوعی گارد ساخته است.
بنابراین، راه حل این مشکل باید دارای تاثیرگذاری در هر دو ساحت بینشی و گرایشی باشد. باید در کنار گفتمان عقلانی و استدلالی، عواطف و احساسات را فعال ساخت تا راه گفتگو و هدایت گری برای طرفین باز شود تا در نتیجه با تصحیح بینش ها گرایشات جدید و متناسب به صورت طبیعی ایجاد و تقویت شوند. امری که در نهایت باعث میشود افتراق ها و اختلافات در صحنه اجتماعی به ایجاد اتحاد و وفاق همدلانه و متعالی مبدل گردند.
بدیهی است که تاثیرگذاری بر عواطف و احساسات، متوقف بر یافتن عواطف مشترک است. هر چقدر عواطف و احساسات در عمق فطرت انسانی ریشه دارتر باشند، عمومی تر و اثرگذارتر خواهند بود.
5.جایگاه معنای شهادت در فعال کردن عواطف:
یکی از ظرفیت ها و سرمایه های عظیم فرهنگ اسلامی و به خصوص شیعی در تاثیر عمومی بر عواطف، معنای شهادت است. شهادت در فرهنگ اسلامی حامل شبکه ای از معانی متعالی و ریشه دار بشری همچون گذشت وایثار، شجاعت و مردانگی، خدمت، حق طلبی، انسانیت، تقدس، مظلومیت، ظلم ستیزی و ... است.
این شبکه از معانی در ضمیر انسان، میتواند خلقیات وی را که طبق نظام اعتقادی و ارزشی خاص فرهنگ و گروه اجتماعی اش شکل گرفته است، با فطرت باز تنظیم کند و او را در راه کشف حقیقت به حرکت در آورد.
@mfaam_razavi