دسته گل عشق ، بی کنار مبادا پرپرِ هر جوی و رهگذار مبادا تک تک هر شاخه اش به هم برسانیم این همه گل بر سر مزار مبادا قصه ی عشق است شمع را برسانید که شب پروانه بی کنار مبادا گرچه نمرده است در خزان و زمستان زندگی سرو بی بهار مبادا دست دعا برده آهوان به دعایت چشم و دلت - آه-بی شکار مبادا خیمه ی آتش گرفته ام به کناری اسب غمش -آه - بی سوار مبادا گرچه برای قرارِ دل،زده جامی مست دلارام بی قرار مبادا هان بنگارش به هر نفس که برآید یک نفس از عمر ، بی نگار مبادا نقطه ی پرگار عشق تا که لب تست گرد زمین ، ماه ، بی مدار مبادا آه ، رسان عاشقان به هم ایدوست منتظر خسته بی قطار مبادا