💠 آیت الله کوهستانی عارف بزرگ مازندرانی به خطیب شهیر حجت الاسلام صدرایی اشکوری چه گفت؟ ☸️ آیت الله ري شهري از حجت الاسلام سيد قاسم شجاعي نقل می کنند: قبل از انقلاب حجت الاسلام سيد محمد علي صدرايى اشكوري از وعاظ رشت دچار عارضه قلبي شد، او را در بيمارستان آبان تهران بستري كردند. روزي به اتفاق مرحوم فلسفي به عيادت ایشان رفتیم. 🔹آقاي فلسفي به آقای اشکوری گفتند: وضعتان چه طور است؟ گفت:عطيه آقا سيدالشهدا ما را اداره مي كند. آقاي فلسفي گفتند: ما همه از آقا سيد الشهدا برخورداريم. عرض كرد، آقا ما پیش حضرت حساب دیگری داریم. 🔸آقاي فلسفي پرسیدجريان چيست؟ آقاي صدرايي گفت: يك قطعه باغ چاي دارم كه عطيه سيدالشهدا است و در دوران تقاعد و پيري مرا اداره مي كند. آقاي فلسفي گفتند، از كجا مي گوييد عطيه سيدالشهدا است؟ او جواب داد، من اين باغ را براي معامله قولنامه كرده بودم، دو روز بعد به ديدن آيت الله كوهستاني رفتم، وقتي كه وارد شدم، ايشان فرمودند: صدرایی چرا عطيه ملوكانه را مي فروشي؟ عرض کردم: آقا من با شاه كاري ندارم ! فرمودند:«اين را نمي گويم آقا سيدالشهدا را مي گويم، يادت هست درجوانی درحرم سيدالشهدا بالاي سرآقا ، سرت را به شبكه نزديك كردي وگفتي: آقا… مي خواهم لطفي کنید كه در دوران تقاعد سر سفره شما اداره شوم، اين باغ اجابت آن دعاست، چرا معامله كردي؟!» حالم منقلب شد، سر خم کردم و دست آقا را بوسیدم بلافاصله به رشت بازگشتم و قول نامه را پاره كردم و تا الان زندگي من ازاين باغ اداره مي شود. 📚 كيمياي محبت ص91 https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926