امام صادق علیه السلام می فرماید :
در جنگ اُحُد امیر المؤمنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلّی الله علیه و آله بودند، و دیگر اصحاب فرار می کردند.
آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت و اوّل به عُمَر بن خطاب رسید که به اتّفاق عثمان و حارث بن حاطب و عدّه ای دیگر به سرعت فرار می کردند.
حضرت فریاد بر آورد :
«ای جماعت، بیعت شکستید و پیامبر صلّی الله علیه و آله را تنها گذاشتید و به سوی جهنّم می گریزید ؟!
عُمَر بن خطاب می گوید :
علی را دیدم با شمشیری پَهنی که مرگ از آن می چکید و چشمهایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه ی روغنی که آتش در او افروخته باشند می درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت.
این بود که جلو رفتم و عرض کردم :
«یا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند می دهم که دست از ما برداری، که عرب را عادت است که گاهی می گریزد و گاهی حمله می کند. زمانی که حمله می کند تلافی گریختن را می نماید».
پس آن حضرت ما را رها کرد؛ و به خدا قسم چنان ترسی از آن حضرت در دل من افتاد که تا کنون از دلم خارج نشده است. (11)
در این جنگ بر بدن مبارک امیر المؤمنین علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلّی الله علیه و آله 90 جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پای مبارک رسید.
جبرئیل نازل شد و عرض کرد :
«یا محمّد، به خدا سوگند این عمل علی بن ابی طالب مواسات است».
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
این بدان جهت است که من از اویم و او از من است.
جبرئیل عرض کرد :
«و من از شما دو بزرگوارم». (12)
بانویی به نام نسیبه در جنگ احد
در این روز یکی از کسانی که جانفشانی کرد و فرار نکرد، بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد، بانویی به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او امّ عماره می گفتند.
📚 منابع :
11. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 134. و ... .
12. الکافی : ج 8، ص 321. و ... .
#ادامه_دارد ...
✅با ما همراه شوید.
🔗سروش:
🌹مجله نگهبان🌹
https://splus.ir/majalleh.negahban
🔗ایتا:
نگهبان
https://eitaa.com/mnegahban