*•═•••●◈﷽●◈•••═•* 🏴 🏴 🏴 ┄┄┅•●✻●••┅┄┄ 🏴قبل از این که علت حسد سعد را بیان کنیم، باید گفت که انسان دنیاپرست به دو عنصر ثروت و قدرت دلبستگی دارد و برای رسیدن به هر کدام از آن ها از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند و هر فردی را که مانع رسیدن به این هدف ببیند کنار می زند. حتی اگر بهترین انسان ها مانع او باشد، اما اگر به هر دلیلی نتواند مانع را از سر راه بردارد روش مبارزه و از میان بردن آن را تغییر داده و با ترفندهای متفاوت، او را اذیت و آزار می دهد تا بدین وسیله او را از سر راه بردارد، ترفندهایی مانند توطئه، کارشکنی یا کمک نکردن در لحظه های حساس و نیاز ... . امام حسن می فرماید: «شکایتم را فقط به خدا عرضه می دارم ... وقتی خبر کشته شدن ذوالثدیه (رئیس خوارج) به سعد رسید اظهار ناراحتی و پشیمانی کرد ... و گفت: «اگر می دانستم این همان ذوالثدیه است؛ علی را در جنگ با وی یاری می کردم ...» امام می افزاید: وقتی معاویه به سعد می رسد به او می گوید: «ای ابا اسحاق! چه چیزی مانع شد که مرا در خون خواهی امام مظلوم (عثمان) یاری ننمایی؟» سعد گفت: همراه تو علیه علی بجنگم؟، هرگز، زیرا از پیامبر شنیدم که فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی» معاویه به وی گفت: «تو این جمله را از پیامیر شنیدی؟» سعد گفت: «آری، اگر چنین نباشد هر دو گوشم کَر باد». سپس معاویه گفت: «تو الان هیچ عذری برای کنارگیری نداری، به خدا سوگند اگر من این جمله را از پیامبر شنیده بودم هرگز با علی نمی جنگیدم!!» امام حسن می فرماید: «معاویه بیشتر از این حدیث را هم از پیامبر در مورد علی شنیده بود ... ، ولی منظور معاویه از این جمله این است که به سعد بفهماند که تو هیچ توجیهی برای کناره گیر از علی نداری». از این بیان و مقایسه امام به دست می آید که امام در مقام توبیخ سعد می باشد، چرا که سعد علم به حق بودن امام علی داشت، ولی با آن حضرت همکاری نکرد. پس هیچ حجت و عذری برای اعتزال و کناره گیری سعد وجود نداشت. 🏴حب خلافت، علت کناره گیری سعد زمانی که سعد به هدف اصلی خود (خلافت) نرسید به اشتباهات خود اعتراف کرد. سُلَیم بن قیس هلالی می گوید: «روزی نزد محمد بن مسلمه، سعدبن ابی وقاص و عبدالله بن عمر رفتم، شنیدم که می گفتند: ما از فرجام تخلف از علی و خودداری از همراهی وی از نبرد با یاغیان هراسانیم». سُلَیم می گوید: «به آن ها گفتم: از علی شنیدم که می گوید: پیامبر مرا به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین امر کرده است». سُلَیم می گوید: «بعد از این جمله، همگی گریستند و گفتند: «علی راست می گوید، چرا که هر چه از خدا و پیغمبر نقل می کند چیزی جز حق نیست، باشد که خداوند ما را از این تخلف و کناره گیری ببخشاید! ولی چه سود که در آن لحظات حساس امام را تنها گذاشته و سعی در تخریب و سقوط حکومت وی داشته اند، باری اگر نیز واقعاً قصد جبران خطاهای خویش را داشتند باید فرزند علی را (امام حسن) یاری می کردند، اما وی را نیز یار نکردند. با توجه به مطالب یاد شده چنین ثابت شد که سعد یکی از دشمنان سرسخت امام بود و این دشمنی را در قالب ها و پوشش های مقبول اجتماعی پنهان می کرد و همین امر باعث شد که وی به عنوان یک دشمن مطرح نشود. هم چنین بیعت سعد با ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه و عدم بیعت با امام علی، چیزی جز کینه و دشمنی سعد با امام نمی باشد. حق این است که نام سعد در شمار «ناکثین» ثبت شود، چرا که با توجه به تأخیر و تردید سعد صحابی در بیعت با امام (که سعد واقف به افضلیت ایشان بود) و این که در ادامه نیز بیعت خود را حفظ نکرد و با شرکت نکردن در جنگ ها و یاری نکردن امام، بیعت خود را شکست، هیچ فرقی نمی توان میان طلحه و زبیر و سعد قائل شد، بلکه هر دو با هدف به دست گیری خلافت و قدرت بیعت شکستند (طلحه و زبیر با شمشیر، و سعد با سکوت و اعتزال) و سعد این گونه ننگی را به خود خرید که تاریخ آن را فراموش نمی کند و هر چه زمان می گذرد این لکه ننگ پر رنگ تر می شود. ┄┄┅•●✻●••┅┄┄ 📌توجه:هرگونه نشر یاکپی برداری ازتمام یا بخشی ازپیام بدون ذکرنام کانال اشکال شرعی دارد. ┄┄┅•●✻●••┅┄┄ موسسه نورالیقین مرکزتخصصی تفسیروعلوم قرآنی @moassese_nooralyaghin