📚 چند مثال برای استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد؟؟!!!؟؟ برای امکان بلکه وقوع استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد به چند مثال اشاره می شود: 1- ز گلپایگان رفت شخصی به اردو که قاضی شود صدر راضی نمی شد به رشوت خری داد و بستد قضا را اگر خر نمی بود قاضی نمی شد مقصود شاعر این است که اگر فرد حمار را به عنوان رشوه نمی داد، صدر او را قاضی نمی کند و در عین حال مقصود او این است که در زمان حکومت جور اگر انسان نادان نباشد، متصدی منصب قضاء نخواهد شد. 2- تعابیر معکوس کردن خود لفظ دارای معنای جدیدی است مانند: الف: «قلب بهرام مارهب». مقصود از این تعبیر دو معنا است که معنای اول این است که معکوس لفظ بهرام، «مارهب» است و معنای دوم این است که قلب بهرام هیچ گاه دچار ترس نشده است. ب: «قلب ملوم مولم» معنای این تعبیر این است که معکوس لفظ «ملوم»، مولم است و معنای دوم این است که قلب انسان ملامت شده دردناک است. 📱 @mobahathah_ir تفصیل این مطلب در تالار علمی مطرح شده است؛ شما نیز ضمن ملاحظه آن در تالار، در این بحث علمی شرکت کنید. 👇👇👇👇👇👇👇 http://mobahathah.ir/showthread.php?tid=1888