🔰 💠 🔻آقای حسن‌زاده آملی مکرّر نقل می‌کرد و من هم از ایشان شنیدم، می‌گفت: ابتدای ورودم به قم، در همسایگی حاج آقای زنجانی (والد ما) منزلی گرفتم. به نسخه‌ای خطی نیاز پیدا کردم که ایشان آن را داشت. به منزل ایشان رفتم و از وی خواستم نسخه را چند روزی به من امانت بدهد. ایشان بدون این‌که مرا بشناسد یا التزامی بگیرد، نسخه را به من داد. من هم زود استفاده کردم و برگرداندم، ولی با تعجّب به ایشان عرض کردم: شما نشناخته، کتاب خطی به من دادید؟! ایشان فرمود: اگر ما که هم‌لباس هستیم به همدیگر اعتماد نداشته باشیم، از دیگران چه توقعی داریم؟! آقای حسن زاده می‌گفت: این حرف در من خیلی تأثیر گذاشت. 🌐 fa.mfeb.ir/?p=19290/#ZJore ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🌐 کانال "مباحثه، تالار علمی فقاهت" 🆔 @mobahathah_ir