⚡ بازخوانی تعاملات روحانیت و انتخابات در تجربه مشروطه
✏ دکتر محسن صبوریان
🔸 مطلب پیشرو، گفتاری است از دکتر محسن صبوریان، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، با موضوع «بازخوانی تعاملات روحانیت و انتخابات در تجربه مشروطه» ذیل موضوع «جامعهشناسی کنشگری روحانیت در انتخابات» که برای انتشار در اختیار مباحثات قرار گرفته است.
🔹 با تکثر زعامت، در مشروطه تکلیف به لحاظ دینی نه برای کنشگران متدین داخل ایران روشن بود و نه برای طلاب نجف و کربلا. اولین تجربه انتخابات برای علما، تجربه انتخابات مجلس اول در مشروطه در سال ۱۳۲۴ قمری بود که در این دوره و با تشکیل مجلس اول مشروطه، شیخ فضلﷲ و مخالفین خواستار این شدند که نقش علمای اسلام در تدوین قوانین پررنگ تر شود. علیرغم حمایت شیخ فضلﷲ از این اصل که در هیچ عصری هیچ قانونی مخالفتی با قوانین مقدس نداشته باشد و حتماً هیئتی از علما ـ که نباید کمتر از پنج نفر باشند ـ باید این قوانین را تصویب کنند، اما باز تأیید آخوند خراسانی مهم بود و این اتفاق افتاد. عمر مجلس اول به انتخاب این پنج نفر علمای طراز اول نرسید و کار به مجلس دوم کشیده شد. از میان افراد معرفیشده و شاخص در ایران میتوان به حاج نورﷲ اصفهانی و سید حسن مدرس اشاره کرد که البته حاج نورﷲ نیامد.
🔹 نکته مهم اینجاست که لفظ مرجعیت تقلید در متمم قانون اساسی مشروطه آمد و فهم اینها از این لفظ، آخوند خراسانی بود؛ یعنی وقتی میگفتند مرجعیت تقلید، فهمشان مراجع ثلاث نجف و مراجع سیاسی بود؛ نه صاحب عروه که مخالف این قضایا بود یا دیگر علمایی که دستی بر آتش سیاست داشتند. یکی دو سال بعد از مجلس دوم، آخوند خراسانی به شکلی مشکوک مرحوم شد، شیخ فضلﷲ که همان اول اعدام شد، بهبهانی کشته شد، سیدمحمد طباطبایی را خانهنشین کردند و همه مشروطهخواهان متدین تارومار شدند؛ بنابراین امکان نظارت بر آن اصل بهوجود نیامد؛ چرا که نهاد مرجعیت تقلید که قرار بود نقش زعامت داشته باشد ـ علیرغم تکثرش در دوره مشروطه ـ چون مشروطهخواهان کماکان قائل به مرجعیت آخوند خراسانی بودند و ایشان را مرجع میدانستند، این امکان وجود نداشت و این اصل مسکوت ماند و به نوع دیگری این نظارت بر عدم مخالفت با شرع اتفاق افتاد؛ چون نمیخواستند قوانین مشروع تصویب کنند؛ بلکه میخواستند قوانین نامشروع تصویب نشود. بنابراین به جز دوره دوم، این هیئت پنج نفره به علت بدفهمیای که از مرجعیت وجود داشت تشکیل نشد.
🔹 بعد از این دوره شاهد تفکیک مرجعیت ایران و عراق هستیم؛ به عبارتی بعد از ثورة العشرین، سیدابوالحسن اصفهانی مرجع عراق و شیخ عبدالکریم یزدی، مرجع و آیتﷲِ مطلق ایران شدند. در هر دورهای که مرجعیت تامه داشتیم، منازعات سیاسی کمتر بوده و کنشگری اجتماعی سیاسی روحانیت موفق ظاهر شده است؛ درست برعکس دورهای که زعامت و مرجعیت متکثر داشتیم.
🔹 در دوره شیخ عبدالکریم حائری علیرغم وجود رضاخان، حوزه قم تأسیس و حفظ شد. در دوره آیتﷲ بروجردی شاهد شکوفایی بودیم. در دوره معاصر مرجعیت به ولایت تبدیل شد و زعامتی که در مرجعیت دنبال میشد به ولایت فقیه تبدیل شد. در اینجا مرجعیت تقلید دوباره نقش قبلی خودش را که پاسخ به پرسشهای فقهی بود، بازیافت.
مشاهده متن کامل:
http://mobahesat.ir/23360
🔻🔻🔻
@mobahesat