•┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• ملائکه " اولی اجنحه" می‌آیند، " مَثنی" و "ثلاث "؛ به خانه آمنه می‌آیند، به پابوس سرور عالمیان. ملائکه می‌آیند تا طبق‌ طبق نور پیشکش آسمان چشمانش کنند. سبقت می‌گیرند به‌سویش و از اشتیاق در می‌فشانند و گوهر؛ و آبشار برکت است که بر کویر خشک حجاز جاری می‌شود. ماه دم به دم پیشانی مهمان نورسته این خانه را می‌بوسد و ستارگان گرداگردش می‌رقصند و هلهله می‌کنند. نسیم مست و سرخوش قصه‌ای شگرف در گوش کائنات زمزمه می‌کند: در شبی تاریک بداء حاصل شد و خورشید از اتاق خاموش آمنه طلوع کرد. آسمان لب به ستایشش می‌گشاید و زمین بر این موهبت الهی سر به سجده می‌ساید و چه افتخاری بالاتر که فرش قدوم سید الرسل گردیده است. محمد چشم می‌گشاید و نور نگاهش سیاهی را می‌شکافد و لرزه بر اندام شیاطین می‌افکند. رایحه گل‌های محمدی از آوای ملکوتی‌اش می‌تراود و تا آسمان هفتم بالا می‌رود و بهشت را معطر می‌سازد. و خدا بر آسمانیان مباهات می‌کند از چنین خلقی و چنین خُلقی. •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•