🍀 چنين گويند كه شبلى در روز غدير، نزديک يكى از معروفان شد از علويان و او را تهنيت كرد آن‌گه گفت : يا سيّدى تو دانى تا اشارات در آن چه بود كه جدّت دست پدرت گرفت و برداشت و سخن نگفت . گفت : ندانم . گفت : اشارت بود به آن كه زنانى كه از جمال يوسف بى خبر بودند زبان ملامت در زليخا دراز كردند و گفتند ✨إمرأةُ العزيز تُراوِدُ فتاها عن نفسِه قد شغَفَها حُبّاً إنّا لَنَراها في ضلالٍ مُبين✨ او خواست تا طرْفى از جمال يوسف به ايشان نمايد مهمانى ساخت و آن زنان را بخواند و در خانه دو در بر و بنشاند و يوسف را جامه هاى سفيد در پوشيد و گفت : براى دل من از اين خانه در رو و به آن در بيرون شو و ايشان را گفت : من مى خواهم تا اين دوست خود را يك بار بر شما عرض كنم براى دل من هر كدام به او مبرّتى كنيد. گفتند: چه كنيم ؟ گفت : هر يك را كاردى و ترنجى به دست مى دهم چون آيد هر يك پاره ترنجى ببريد و به او دهيد. گفتند: چنين كنيم . چون از در در آمد و چشم ايشان بر جمال او افتاد خواستند كه ترنج ببرند دست ها ببريدند و حيرت زده شدند، چون برفت ، گفتند: ✨حاشَ لِلّه ما هذا بشرٌ إنْ هذا إلا ملَكٌ كريم✨ گفت : ديديد اين آن است كه شما زبان ملامت بر من دراز كرديد به سبب اين ✨فذَلِكُنّ الذي لُمتُنَّني فيه✨ رسول عليه السلام هم اين اشارت كرد، گفت : اين آن مرد است كه اگر وقتى در حق او سخنى گفتم شما را خوش نيامد زبان ملامت دراز كرديد. امروز بنگريد تا خداى تعالى در حق او چه گفت او را چه پايه نهاد و چه منزلت داد، آن‌گه گفت : أ لستُ أولَى بكم مِنكم بأنفسِكم ، إ‌ل‌خ منبع: ، ج ۱و۲، ص ۳۲۸-۳۲۹. 🌹 کانال مهدوی مدافعان ظهور 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3280666642C9b9ebd02e0