🔴 حقیقتی شبیه افسانه 🔻 سلام بر آنان؛ روزی که متولد شدند و روزی که می میرند و روزی که برانگیخته خواهند شد 🔹به نام اول بسيجي عالم؛ همان مظلومي که وقتي در محراب عبادت غرق خون شد، معاويه صفتان مي گفتند مگر علي نماز مي خواند که در مسجد کشته شد؛ به نام سالاربسيجيان،که شمشير و نيزه ها را بر تن و جان خود خريد اما تن به ذلت نداد. به نام یگانه معشوق بسيجيان؛ حسين بن علي که در راه اسلام همه دار و ندارش، جان و مال و فرزند و ياران با وفايش را داد تا بار ديگر معاويه صفتان قرآن به نيزه نکنند بلکه سر او و فرزندان و برادرانش بر بالاي نيزه نور افشاني کند. و به نام آن بسيجي غريب که 1200 سال گمنام و مظلوم و تنها ماند تا روزي بيايد و عالم را از بند تبعيض و بردگي و جهالت نجات بخشد. 🔹و به نام پير مرد بسيجي عصر، خميني کبير که تنها افتخار او به گفته خود او، اين بود که يک بسيجي واقعي است. به نام آن پير بسيجي، خميني کبير(ره) که رهبر جهان اسلام بود و در خانه اي ساده مي زيست و در گرماي تابستان وقتي خواستند پنکه اي براي او تهيه کنند تا بدن نحيفش از گرماي تابستان در امان بماند، مي گويد: چون ديگران از اين وسيله بي بهره اند لازم نيست براي من پنکه بياورند. و به نام بسيجيان 8سال درد و رنج، 8سال جانفشاني و ايثار، 8سال شنیدن آواي " اي لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش"، 8سال خون و آتش، 8 سال بسيجي با تير و ترکش و توپ وتانک و خمپاره عجين بودن. و به نام بچه بسیجیان امام خامنه ای که 8 ماه جنگ نرم را در خیابان های تهران و کف دانشگاه های کشور با سلاح قلم و بیان به پیروزی مبدل کردند و فتنه گران اجیر شده را ناکام گذاشتند. 🔹به نام دلاور مردان بسيجي که به حق، حقيقتي شبيه به افسانه بودند و تاريخ به چشم نديده بود. به نام بسيجياني که بر سيم خاردارهاي جهان شرق و غرب، ديوار گوشتي مي ساختند تا هيمنه ي استکبار را درهم شکنند و حالا نیز از سیم خاردار نفس عبور کردند. به نام بسيجياني که خون آنها از کردستان و ايلام و لرستان گرفته تا مرز خوزستان و خليج هميشه فارس با خاک هم کيش گشته است و خونشان نقشه راه کهکشانی آزادگان و سرافرازان و مظلومانی شده است که امروز در سراسر این کره خاکی، چون شجره طیبه منتشر شده اند و از لبنان و سوریه و عراق گرفته تا افغانستان و پاکستان و کشمیر و هند و تا سرزمین های اروپایی و آمریکایی خواب را از چشمان دشمنان بشریت ربوده اند. 🔹به نام بسيجياني که هنوز که هنوز است پلاک و استخوانهايشان در زير خاک هاي مقدس شلمچه و طلائيه و در آبهاي خليج فارس، رودخانه ي اروند و در شکم کوسه هاي اروندرود مانده است. به نام آن بسيجي 13 ساله، شهید که به خود نارنجک بست تا در عصر فرار و گريز از مرگ درس آزادگي وشهادت را به جهانيان بياموزد و حالا تمام خبیث های تاریخ سعی داشته با حذف نام وی از کتب درسی و سپس راه اندازی یک هشتگ، نام او را از هستی پاک کنند که حاشا و کلا؛ چراغی را که ایزد برفروزد/هرآنکس پف کند ریشش بسوزد! 🔹به نام آن بسيجي که از کهولت سن نمي توانست راه برود اما اصرار داشت تا بدن نحيفش را در گوني گذاشته تا در گوني هاي سنگر جاي بگيرد و به نام آن بسيجي که فرمانده لشکر بود اما هنگاميکه همسرش از او 5000 ريال دستي مي خواهد، از يکي از دوستانش قرض مي گيرد و به او مي دهد تا شرمنده همسرش نشود. و به نام آن بسيجي با اخلاص که نماينده حضرت امام خميني(ره) در شوراي عالي دفاع بود و تمام زندگيش خلاصه مي شد در اتاقي کوچک و ساده که در آن بر روي جعبه ميوه پتويي کشيده بود و با همسرش آنجا زندگي مي کرد. و به نام آن بسيجي عاشق، که شهردار بود و هنگام عبور از خيابان وقتي ديد که راه جوي آب بسته شده، جوي را به تنهايي باز نمود و بعد از شهادتش پيکرش هدف خمپاره قرار گرفت تا حتي يک متر از خاک اين دنيا را براي تدفينش اشغال نکند. 🔹و به نام آن بسيجي که در هنگام نبرد چشمان خود را از دست داد ولي تا پايان جنگ هيچگاه خط مقدم را ترک نکرد و بعد از جنگ هم در جبهه علم تلاش کرد و با چشمان نابينا دکتراي علوم سياسي را از دانشگاه گرفت. و به نام آن اَبَر مرد بسيجي که با مدرک دکتراي فيزيک پلاسما از دانشگاه هاي آمريکا قيد زندگي راحت مادي را در آمريکا زد و راهي لبنان و ايران شد تا در جنگ و مبارزه مستضعفان جهان عليه استکبار شرکت کند و عروس شهادت را در آغوش کشيد... 👇👇ادامه👇👇