حضرت حافظ غزلی دارد که عارفانه از اربعین می‌گوید: سحرگه ره روي در سرزميني همي گفت اين معما با قريني که اي صوفي شراب آن گه شود صاف که در شيشه برآرد اربعيني خدا زان خرقه بیزار است صدبار که صد بت باشدش در آستینی مروت گرچه نامی بی‌نشان است نیازی عرضه کن بر نازنینی ثوابت باشد ای دارای خرمن اگر رحمی کنی بر خوشه چینی نمی‌بینم نشاط عیش در کس نه درمان دلی نه درد دینی ... ✅ : http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3