تشفی خاطر آن چیزی که در انتقام بیشتراز همه نتایج آن آشکار می شود مسئله تشفی خاطر بازماندگان و وابستگان کسانی که ظلمی به آنها شده است. اینکه تشفی خاطر کجا درست وکجا نادرست است بحث مستوفی می طلبد .مثلا درمسائل تربیتی می گویند هدف از مجازات وتنبیه افراد خاطی نباید تشفی خاطر وبه اصطلاح عامیانه دل خنکی عامل مجازات باشد بلکه باید هدف فقط تربیت وآگاه کردن فرد نسبت به عمل غلطش باشد. دراین روزها فارغ از همه ملاحظات سیاسی و امنیتی در برخورد وانتقام از عاملان ترور وانفجار ،مسئولان ذیربط هیچ فکری برای تشفی خاطر جامعه از این همه جنایت که علیه شان میشود ،نمی کنند.این مسئله قطعا آسیب های اجتماعی و سیاسی به همراه خواهد داشت. بعدازشهادت حاج قاسم سلیمانی با اینکه انتقام سختی گرفته نشد ولی همان سیلی که در هدف قراردادن عین الاسد به آمریکا ها زده شد تشفی خاطری به همراه داشت گرچه خطای فاحش در سقوط هواپیمای اوکراینی داغ دیگری برجای گذاشت ونشان داد ترس از عکس العمل وتهدید دشمن برخی افراد ضعیف النفس را وادار به انجام چه حماقتی میکند اما باز ملت پشت سر ومدافع نیروهای نظامی خود بودند چون بالاخره جواب دشمنان را تاحدودی جدی دادند. مردم درباره اینهمه ترور بزرگان خود نیازمند شنیدن خبری مبنی بر به درک واصل شدن چند ژنرال وچند مقام بلند پایه اسرائیلی وامریکایی هستند. گاهی آدم باخودش میگوید نکند ترس معنای جدیدی همچون صبر استراتژیک پیدا کرده باشد. چهارسال صبر استراتژیک حتما نشانه درست بودن صبرنیست.چون دشمن در هر چهارسال حداقل یک ترور بزرگ یا انفجار یا ضربه به زیرساختهای کشور زده است و حرف از صبر استراتژیک زدن دراین مقاطع جامعه را نسبت به قوی بودن قدرت نظامی وامنیتی کشور دچار تردید میکند. از طرفی دیگر نمی شود اتفاقات غزه یا لبنان را برای تشفی خاطر جامعه کافی دانست چون رهبری معظم ودولت به طور رسمی مداخله در آن اتفاقات را رد کردند.گرچه طوفان الاقصی قطعا تشفی خاطری برای تمامی مسلمانان بود ولی برای ملت ما کاری همچون عملیات انصارالله یمن تشفی خاطرست. ✍جواد حیادر @javad_hayader