انگار همیشه باید دل‌تنگ بود، گاهی حتی زمانی که اصلا فکرش رو نمی‌کنی دردِ دل بیشتر هم میشه... مثل الآنی که هنوز اونقدر از مشهد فاصله نگرفتم که نماز شکسته بشه ولی به ازای هر کیلومتری که داریم دورتر میشیم حس دل‌تنگی هم بیشتر میشه... دردِ فراغ از آقایی که وقتی کنارمه قدر نمی‌دونم و وقتی ازش دورم دل‌تنگم انقدر که حتی سه چهار سال پیش لابه‌لای اشکایی که تو موکب، حین روضه‌ی حاج میثم تو اربعین می‌ریختم، دلم پر می‌زد برای زل زدن به گنبدِ خورشیدیِ شاهِ خراسان... آقای خوبم، پناه من، با تمام دل‌تنگی، یه چند روزی خداحافظ 💔👋 «سلام به دلتنگی» آغاز سفرِ نور و شروع دل‌تنگی، ۲۴ اسفند ۱۴۰۱