کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حسین_منی_و_انا_من_حسین ☑️قسمت ۷ ■ان‌شاءالله مشرف بشوید کربلاء، بالای ضریح در همین ایام روی پارچ
☑️قسمت ۸ ■... اینها روایات ما هستند. مگر بهشت و جهنم برای بعد از واقعه‌ی عاشورا است؟! مگر بهشت و جهنم مکان و زمان است؟ نه! بهشت و جهنم فرا مکانی و فرا زمانی است. مطلبی در خصوص سرور بهشت عرض کنم، بهشت که محل سرور مؤمنین است، خودش علی‌الدوام محزون است. خود بهشت هیچ وقت مسرور نیست چون اگر بهشت مسرور بود نمی‌توانست سرور بدهد. باید خودش محزون باشد که مسرور کند. چرا؟ چون باطن سرور حزن است. گریه که می‌کنید، می‌روید به باطن بهشت، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي. وقتی به حزن می‌روی مسرور می‌شوی. تا به حزن نروی مسرور نمی‌شوی. دقت کرده‌ای که بعد از گریه بر امام حسین علیه‌السلام یک سروری داری؟! لذا مؤمن که بهشت است بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ. بهشت بر امام حسین گریه کرده است، چرا ما گریه نکنیم و چرا بر چنین آقایی مویه نکنیم و عزاداری نکنیم؟! این فقرات را بخوانم و عرض خود را تمام کنم. جناب سید بن طاووس در مقدمه لهوف می‌فرماید: «اگر غرض از پوشیدن پیراهن، بی‌تابی و مصیبت‌زدگی برای از بین رفتن نشانه‌های هدایت تو و پایه نهادن ارکان گمراهی و تأسف بر سعادتی که از دست ما رفته و دریغ بر اینگونه شهادتی که به وقوع پیوسته نبود، هر آینه به خاطر این نعمت بزرگ جامه‌های شادی می‌پوشیدیم.» ■امام حسین علیه السلام، به بالاترین مرتبه‌ی بندگی رسیده است. بهترین نحوه‌ی مردن متعلق به اباعبدالله ‌الحسین است. این گریه دارد؟! به تعبیر مثنوی: ●روح سلطانی ز زندانی بجست ●جامه چه درّیم وچون خاییم دست ■می‌گوید چرا باید گریه بکنی؟ یک انسانی به مرتبه‌ی اعلای بندگی رسیده است. این گریه دارد؟! اما جناب سید‌بن‌طاووس درست می‌فرماید چون ما محروم شدیم، چون ما بیچاره شدیم، ما خراب کردیم. پس باید گریه کنیم. ●پس عزا برخود کنید ای خفتگان ●زآنکه بد مرگیست این خواب گران ■رضایت پادشاه معاد با بی‌تابی در این مصیبت جلب می‌شود. می‌خواهی دل خدا را به دست بیاوری باید بر حسین گریه کنی. دل خدا به دست می‌آید. چند ده سال، شاید صد سال جناب آدم گریه کرد. آدمی که وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا، آدمی که انسان کامل است، گریه او با گریه من و شما فرق می‌کند. خدا نبخشید تا جبرئیل آمد و به آدم گفت این که من می‌گویم را بگو. يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قدیم الاِحسان بِحقِّ الحسین... تا به اسم حسین رسید دلش شکست. این هم خاصیت اباعبدالله است. تا اسمش را برد دلش شکست. چند قطره گریه کرد. جناب جبرئیل! این آخری که بود؟! گفت چطور؟ تا اسمش را بردم دلم شکست... گفت این از فرزندان توست. او را عطشان می‌کشند... او را با لب تشنه می‌کشند... جناب آدم چند قطره گریه کرد. خدا گفت: آدم! بخشیدمت! جناب حضرت نوح در طوفان گرفتار شد. کشتی او متلاطم شد. داشت از بین می‌رفت. جبرئیل آمد. با میخی روی کشتی نوشت الله، محمد، علی، فاطمه، حسن،حسین... تا حسین را نوشت از نوک میخ خون جهید. تا این خون جاری شد دریا آرام شد. ■رفقا، در تلاطمهای زندگی گیر کردید، این گریه بر حسین این تلاطمات را آرام می‌کند. گناه بیچاره مان کرد... گریه بر اباعبدالله ‌الحسین آرام می‌کند. جناب حضرت یونس به شکم ماهی مبتلا شد. شب و روز گریه می کرد، لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ... ■بخوان ای دل محرم شد دوباره... خدایا ما غرق گناهیم، دلخوش به این محرم تو هستیم. تا در شکم ماهی جناب جبرئیل القای مصائب امام حسین را به او کرد، بر حسین گریه کرد، جناب نهنگ او را بیرون پرت کرد. به کجا؟ فأخرَجَه الحوت إلى الساحِل. او را به ساحل برد. اگر می‌خواهی به ساحل رستگاری برسی إنَّ الحُسین مِصباح الهدی و سَفینَه النِجاه کشتی نجات است... کلنا سُفَنُ النجاه ولکِن سَفینَه جَدّی الحُسَین أوسَعُ وفی لِجَج البِحارُ أسرَع. می‌فرماید اگر سوار کشتی حسین شوی سریع به مقصد می‌رسی. چرا؟ چون خدا حسینش را دوست دارد. ●صلّی‌الله علیک یا سیدنا العطشان... ●صلّی‌الله علیک یا سیدنا المظلوم...