□" مولانا و ماهیت شعر "□ □مولانا در گوشه و کنار مثنوی مکرّر به ماهیت شعر و سرچشمۀ الهی آن اشاره کرده است. سخن مولانا مانند نظامی این است که جوهر شاعری و نبوت یکی است و آن برآمدن از نفس جزئی خویش و پیوستن به نفس کلی عالم است که در حقیقت همان نفس ناطقۀ انسانی و همان روح و نفس الهی است که در همۀ انسان‌ها نشانی از آن پدیدار است و رایحه‌ای از آن به مشام می‌رسد. در ابیات زیر می‌شنویم سخن نوح را با قوم خویش که دلایل نبوت خود را اعلام می‌کند: ○چون بمردم از حواس بوالبشر ○حق مرا شد سمع و ادراک و بصر ○چونکه من من نیستم این دم ز هوست ○پیش این دم هرکه دم زد کافر اوست □در مورد پیامبر اکرم نیز مولانا به همین دلیل استناد جسته و گفته است: ○گرچه قرآن از لب پیغمبر است ○هرکه گوید حق نگفته کافر است □چنانکه در قرآن در سورۀ نجم در صفت آن ستارۀ نبوت که فرود آمد فرموده است: وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی اِن هُوَ اِلّا وحیٌ یوحی □او از هوای دلِ خویش سخن نمی‌گوید و این قرآن جز آنچه به او وحی شده است نیست. این نفیِ انّیّت مهم ترین وجه مشترک نبی و شاعر است که به همۀ هنرمندان و فیلسوفان و دانشمندان بزرگ علوم طبیعی نیز تعمیم می‌یابد. و این نفیِ انّیّت در ادب فارسی با صدها رمز و کنایه و تمثیل و تصویر درآمیخته و به هزار زبان بیان شده است از جمله مهمترین تعبیر از نیِ مولانا که در تفسیر آن سخن‌های بسیار گفته اند همین است که نی همان مولاناست که خود را بر لب نی نواز ازلی نهاده و هر شهد و شکر و سُکر و مستی که در سخن او هست همه را به همان خسرو شیرین دهنان که عین زیبایی و دانایی و نیکویی است منسوب می‌کند. ○گر نبودی با لبش نی را سمر ○نی جهان را پُر نکردی از شکر □دریغا که در این روزگار شاعران لب از لبهای آن ملکه پریان برداشته و بر لبهای آن عروس هزار داماد نهاده‌اند که به گفته مولانا: ○چون سر سفره رخ او تو به توی ○لیک در وی باز مانده عشق شوی □○برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei