آفریدنش که فقط یادمون بیاره همه : سوتی ها و دلتنگی ها و بی توجهی ها و تنهایی ها و نبودن ها و جای خالی بودن ها و حرف های سنگینی که بهمون زدن و سکه یه پول شدن هامون و و و قیافه و آخرین برخورد همه اونایی که هیچ وقت نفهمیدن چقدر داریم تو دلمون قربونشون میشیم اما باید بذاریم و بریم «فکر و خیال» آخرشم از گوشه چشمات میچکه رو بالشتت و سرتو برمیگردونی اون طرف اما بعد از چند لحظه اون طرف بالشتتم خیس میشه