سوم فروردین سال ۱۳۹۹ بود و یک ماه بیشتر از کرونا نگذشته بود؛ در روزهای عید نوروز، قرنطینه به اوج خودش رسیده بود و همه مردم روزهای سخت و تلخی را تجربه میکردند. شب مبعث پیامبر اعظم صلوات الله علیه هم از دلگیریمان کم نکرده بود و عطر عید را حس نمیکردیم.
ساعت حدود ۳ شب بود که با خودم زمزمه کردم:
بر خاتم انبیا محمد صلوات
و بعد روی وزنش سه مصرف دیگر نوشتم و شد رباعی و بعد آن را استوری کردم و دوستان شاعرم را به سرودن شعر با مصرع پایانی
#بر_خاتم_انبیا_محمد_صلوات دعوت کردم.
حدود ۱۵ ساعت گذشت و تا عصر مبعث بیشتر از ۵۰ دوست شاعرم در این پویش شرکت کردند و شعرهایشان را در کانال گذاشتم؛ تا چند روز بعد هم انبوهی از رباعیها برایم فرستاده میشد و خیلیها که نمیدانستم هم به این پویش پیوسته بودند و صلواتهای زیادی به پیامبرمان اهدا شد.
این یکی از لذتبخشترین اتفاقات ادبی زندگیام بود و هنوز شیرینیاش برایم تازهست.
ما شاد از آنیم که در طول حیات
از مدح تو گفتهایم در صوم و صلاة
صد شکر که یکبار دگر میگوییم:
#بر_خاتم_انبیا_محمد_صلوات
#محمد_غفاری