محمد نوری, [۳۰.۰۱.۲۲ ۱۷:۲۱]
محمد نوری, [۳۰.۰۱.۲۲ ۱۶:۱۹]
صمیمانه با فرزندان حوزوی تمدن اسلامی؛
سخنان اخیر این جانب که در فضای مجازی منتشر شد، در کنار بازخوردهای مثبت فراوان، موجب سوء برداشت برخی فرزندان انقلابی حوزه در عرصههای جهادی و مشاوره - که قدرشناس تلاشها و مجاهدتهای آنان هستم - گردید. اینجانب بهعنوان یک پژوهشگر دغدغهمند عرصهی هویت طلبگی بر خود لازم میبیند توضیحات تکمیلی زیر را برای تنویر افکار دوستان بیفزاید. این بیان را با ذکر یک مثال آغاز میکنم:
در سنجش فعالیتهای یک خانم خانهدار، یعنی در مقیاس اداره منزل و برقراری نظم و نظافت در آن، یکی از نشانههای موفقیت، برداشتن خس و خاشاک و زدودن گرد و غبار است؛ درحالیکه در سنجش فعالیتهای یک قرارگاه بزرگ عمرانی در مقیاس کشوری، تبدیل کشور به یک کارگاه مملو از خاک و ماسه و مصالح و انواع بینظمیهای بصری، نشانه موفقیت در جریان امور است.
در بحث رسالت طلبگی، اولین پرسش این است که روحانیت قرار است در چه مقیاسی، پیرامون خود را متحول کند؟
پاسخ صحیح به این پرسش، روشن خواهد کرد که روحانیت چه مأموریتهایی را از باب وظائف اصیل خود و چهکارهایی را از باب مقدمات و لوازم و چهکارهایی را از باب اضطرار و چهکاری را با انحراف از مأموریتهای اصیل خویش دنبال میکند.
این اصل مسلم را باید پذیرفت که مقیاس طلبگی، تحقق آرمان تمدن اسلامی است و کارکردهای دیگر، به تناسب سازگاری با آن، ارزشگذاری میشوند. نظیر کسی که مامور انتقال به موقع و سالم سازههای یک نیروگاه هستهای از بندر به مقصد است. این راننده وظیفهشناس، اگر پیش از سفر زمانی را برای اطلاع از معیوب نبودن وسیله نقلیه و احیاناً تعمیر خودروی خود صرف کند یا در طول سفر، بخشی از فرصت خود را به سوخترسانی یا نصب نرمافزارهای مسیریاب بپردازد، از باب مهیا کردن مقدمات و لوازم مأموریت اصلی خود شماتت نمیشود. اما همین راننده اگر در بین راه به درخواست مسافران فراوانی که برایش دست تکان میدهند و از او تقاضا میکنند که آنها را به مقصد برساند اعتنا کند، مذمت میشود؛ چون مأموریت او مسافرکشی نیست. بله؛ تنها در صورتی مجاز است خواسته مسافری را اجابت کند که آن مسافر در معرض خطر جانی و اضطرار شدید باشد.
امروزه جامعه حوزوی بهعنوان یک نهاد دغدغهمند و مسئول نسبت به نیازهای انقلاب، پیرامون خود فعالیتهای برزمینمانده متنوعی میبیند که به خاطر بحران نیروی انسانی با همان سبک و الگوی غلط گذشته انجام میشود؛ و بر زمین ماندن این خردهبارها، برای روحانیون دردمند، آزارنده و غیرقابلتحمل است. مثلا اگر در طول این سالها نظامِ سلامتِ چابک و عدالتمحوری شکل گرفته بود که ظرفیتهای پزشکی را به درستی در جهت رفع آلام و اسقام مردم به کار میگرفت، نیاز به حضور گروههای جهادی از پزشکان و پرستاران به حداقل میرسید. یا اگر نظام تأمین اجتماعی، شفافیت در عرصههای اقتصادی و اصلاح دیوانسالاری اداری به سامان میرسید بسیاری از جنبشها و جریانهای خرد و کلان، نیروهای متراکم خود را در فعالیتهای پایدارتر و غیر اورژانسی صرف میکردند و سرعت تحول در انقلاب بالاتر میرفت. این نیازهای روزانه، پرداختن به مأموریتهای اضطراری و موقت را به روند مستمر تبدیل کرده و لحظهبهلحظه ریل حوزویها را عوض کرده و آنان را به روزمرگی دچار نموده است. درست است که حوزویان در فعالیتهای فوری مانند سیل و زلزله و کرونا بنا به ضرورتهای ایمانی پای کار آمدند و تبصرهای به وظایف اصلیشان زدند و در بازهای زمانی، به خاطر اینکه انقلاب در کوتاهمدت لطمه نخورد و مضیقههای کمرشکن مردم را نابود نکند مأموریتهای محوریشان را تعطیل کردند؛ اما نیازهای درازمدت و بنیادین انقلاب مانند تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، و پدید آوردن نظامات صحیح حکمرانی و دستیابی به علوم انسانی اسلامی و اقامه دین در جامعه هم متولی میخواهد. چه کسی باید زمین و بستر صحیحی برای این بازی طراحی کند تا بازیگران آن بیتکلف و خودبهخود به نفع مردم عمل نمایند. حوزه علمیه احتیاج به فراغت، تمرکز، تفکر و جهاد در مقیاس تمدنی دارد و باید سرمایهها و نیروی انسانی خود را به گونهای آرایش دهد که در بازه زمانی طولانی زمین را به درستی طراحی کنند نه اینکه مکرر واکنش سریع انجام دهد.
خلاصه اینکه وظایف حوزویان به چهار بخش تقسیم میشود: وظایف اصلی، وظایف مقدمی، وظایف اضطراری، و وظایف انحرافی