🔻 نقد موقعیّت فرهنگی انقلاب ✍ مهدی جمشیدی تجربۀ اغتشاش سال ۱۴۰۱، هنوز کهنه و فرسوده نشده و باید از آن درس آموخت. ازاین‌رو، باید ضعف‌های خود را در این تجربه، علاج کرد و مجال نداد که از یک سوراخ، دو بار گزیده شویم. باید تأمّل کرد که در این تجربه، دشمن توانست از کدام مسیرها به ما ضربه بزند؛ چراکه امروز نیز همان راه‌ها را در پیش خواهد گرفت و دامنۀ تجدیدنظرهایش زیاد نیست. باید دست‌کم این منافذ و خلاء‌ها را برطرف کرد. در این باره، با چند نقطۀ کانونی مواجه هستیم. [یکم]. فیلم‌نامۀ دشمن، تکراری و تجربه‌شده است: ساختن یک «خُرده‌واقعیّتِ تلخ» در لایۀ شبه‌مردمی، تولید «روایت کلان» برای تدارک جنگ شناختی-هیجانی، بسیج «بدنۀ اجتماعیِ تجدّدی» برای فشار بر حاکمیّت، ایجاد «چالش ملّی» در راستای قفل‌شدگی، و تداوم موج بر اساس آفرینش «زنجیرۀ ریزواقعیّت‌های تلخ». دشمن دریافته که بخشی از جامعه، دیگر «فکر» نمی‌کند، بلکه فقط «تکرار» می‌کند؛ چنان‌که «فرضیه‌بافی‌های شیادانۀ دشمن»، بر جای «دلیل» و «شاهد» نشسته‌اند. دشمن فهمیده که می‌تواند با «حرکت‌های ایذاییِ جزئی»، «کج‌روایت‌های کلّی» از انقلابی‌ها بسازد. نیاز به اقیانوس انسانی نیست. نقطۀ شروع، همیشه کوچک است. و تصاویر بزرگ، از واقعیّت‌های کوچک ساخته می‌شوند. واقعیّت خُرد که تولید شد، واقعیّت‌های فراگیر، خودشان از راه خواهند رسید. شناخت، بردۀ همین تصویرهای روزمرّه و تنگ‌دامنه است. شاید در واقعیّت، بیش از این پنج نفر در میان نباشند، امّا وقتی منطقۀ عملیّات، ذهن‌ها و شناخت‌هاست، تخیّل ذهنی، مهم خواهد بود، نه تعداد میدانی. دشمن در پی تولید ریزواقعیّت است تا با تکیه بر آنها، جامعه را تحریک و تهییج کند. نقطۀ شروع، همین ریزواقعیّت‌هاست که در سیری شتابنده و صعودی، واقعیّت‌های بزرگ را صورت‌بندی می‌کنند. در درجۀ اوّل باید از شکل‌گیری ریزواقعیّت‌های منفی، جلوگیری کرد و در درجۀ دوم، باید بسیار زودتر از دشمن به روایت‌پردازی دربارۀ آن پرداخت و مجال نداد که روایت اوّل، از آنِ رسانه‌های دشمن شود. در این مرحله، ثانیه‌ها سرنوشت‌ساز هستند و تأخیر به معنی واگذارکردن بازی به دشمن است. [دوّم]. استحاله، از درون آغاز می‌شود. اغلب هم از «نمادها» شروع می‌شود، مانند تجربۀ فروپاشی شوروی که در آن، «مک‌دونالد» به نماد تجدّد و تغییر سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. و در ایران نیز «کشف‌حجاب»، به نقطۀ تمرکز در جنگ نمادین تبدیل شد. بت تجدّد، در هر جا جلوه‌ای دارد. مسأله این است که می‌خواهند «خطوط قرمزِ فرهنگیِ انقلاب» را به عقب برانند، و ضدّارزش‌ها را «عادی» و‌ «هنجار» کنند. می‌خواهند ارزش‌های الهی در جامعه، «رسمیّت» و «غلبه» نداشته باشند و «خدای شارع» از جامعه برچیده شود. تعابیر «تکثّر» و‌ «تنوّع»، توجیه‌اند؛ واقعیّت آن است که در پی «نسبی‌سازی ارزش‌ها» و «تساهل» هستند. عبور از حجاب، «حلقۀ اوّل» از زنجیرۀ درنوردیدن مرزهای دینی و شکستن حریم‌های اخلاقی است. پیشروی ضدّارزشی، «تدریجی» و «گام‌به‌گام» است. هر ارزشی که شکسته شود، شکستن ارزش بعدی، «آسان‌تر» و «کم‌هزینه‌تر» خواهد شد. می‌دانند که کافی‌ست «قدم نخست» را بردارند. آری، به دنبال «فتح سنگر به سنگر» هستند. با «رهاسازی حجاب»، بخش اندکی از زنان به طرف «برهنگی‌ حداکثری» حرکت خواهند کرد. در ابتدا، یک مرگ طبیعی را به بهانه‌ای برای «کشف حجاب» تبدیل کردند. و اکنون در خیابان‌های تهران، «نیم‌تنه» می‌پوشند. آن متفکّر انقلابی که این آشوب را برآمده از «هرزگی» دانست، درست گفته بود. این‌که حاکمیّت، «اعمال اقتدار» نکند و «رهاسازی حجاب» را در پیش بگیرد به معنی حل‌شدن مسأله نیست، بلکه مواجهه در لایۀ مردمی شکل خواهد گرفت؛ میان «متدینان» با «ولنگارها».کنار کشیدن حاکمیّت، فاجعه‌ساز است؛ چون آغاز «نامدنیّت» و «تنش اجتماعی» است. به‌راستی، فلسفۀ وجود «دولت اسلامی» چیست؟! [سوّم]. بستر اصلی و اوّلیّۀ جریان اغتشاش، فضای مجازیِ غربی بوده و تمام نیروها و جریان‌هایی که با اغتشاش همراه بودند، یکدیگر را در این فضا یافتند و انسجام یافتند. این فضای رهاشده و بی‌مهار، همچنان از ظرفیّت تولید جریان‌های تخریبی برخوردار است و ما از این بستر، به‌شدت آسیب‌پذیر هستیم. ازاین‌رو، باید این فضای متعارض با حاکمیّت ملّی را کنار زد و مجال نداد که ذهنیّت جامعه، به‌آسانی در اختیار بازی‌هایی باشد که در آن ساخته‌وپرداخته می‌شوند. نباید از انسداد این فضا هراسید؛ چون حقّ حاکمیّت ملّیِ ما را به رسمیّت نمی‌شناسد، بلکه به کانون تهاجم و بسیج نیروهای معارض تبدیل شده است. میان گشودگی این فضا و تلاطم اجتماعی، نسبت مستقیم برقرار است. توطئه در خیابان از کج‌روایت در فضای مجازیِ غربی، ریشه گرفت و چالش ایجاد کرد. ┈┄┅═✾═┅┄┈ 🛎 تااطلاع ثانوی؛کانال"خبری|تحلیلی" زنـان‌عفـیـــفه‌جهــان‌مُـحـــصَـنـــــــات(۲) 🆔 @mohsanat2_ir