📅 اول ماه صفر... روزی که آسمان دمشق شرمنده شد! می‌دانی اول صفر یعنی چه؟ یعنی روزی که زخمی‌ترین کاروان تاریخ، به پایتخت جهل و غرور رسید…😔 کاروانی که دلِ خاک را در کربلا جا گذاشت و با چشم‌هایی پر اشک، وارد شهری شد که برای آمدنشان دف می‌زدند…😪 بله، دف… شادی… هلهله… برای چه؟ برای رسیدنِ پاره‌های تنِ رسول خدا... 🌪 تصور کن دختر رسول خدا، زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، پشت پرده‌های محمل، با بدنی رنجور و چشمی گریان، وارد شهری می‌شود که مردمش به او سنگ می‌زنند نه سلام… تصور کن امام سجاد علیه‌السلام را، با گردنی زخم‌خورده از زنجیر و بدنی لرزان، میان سربازانی بی‌رحم… چه گذشت بر دل‌های اهل بیت⁉️ دلشان تازه از داغ حسین، پر بود… تازه داغ علی‌اکبر و قاسم و عباس را بر دوش می‌کشیدند… اما حالا باید شاهد بودند که مردم شهر، پرچم‌های رنگی زده‌اند، لباس نو پوشیده‌اند، و برای قتل‌گاه عزیزانشان شادی می‌کنند! 💔 و اما بغض زینب… وقتی ام‌کلثوم از شمر خواست که ما را از کوچه‌ای ببرید که نگاه‌های کمتری روی ما باشد... پاسخش چه بود؟ تمسخر و تحقیر... سَرهای بر نیزه را جلو انداختند، زن‌ها را از میان جمعیت عبور دادند... چه می‌دانستند این‌ها، که این چهره‌های غبارگرفته، فرزندان نورند... که دختر علی‌ست، که پسر حسین است... که صدای قرآن و صدای مظلومیت در این محمل‌هاست! 🌸 نوجوان من! در این کاروان، هیچ‌کس باخت نخورد… تنها باخته‌ی بزرگ، برای شمر و یزید و تماشاگرانی بود که در خوشیِ ظاهری، حقیقت را ندیدند... 🕊 این روز، تلخ است… اما برای ما یک پیام روشن دارد: 💫هیچ‌گاه اسیر هیاهو و ظاهر دنیا نشو!💫 یاد بگیر زینب‌وار ببینی... نه از دریچه تبلیغات دروغ، بلکه از دریچه‌ی دلِ بیدار... 🎤 می‌خواهی بدانی آزادگی یعنی چه؟ به چشم‌های زینب نگاه کن... به سکوت پرغرور امام سجاد گوش بده… به بغضی که از دل سوخته‌اش، تاریخ را بیدار کرد… ✨ دختر نازنینم! اگر روزی دلت شکست، اگر تنها شدی، اگر خندیدند و تمسخرت کردند... یادت باشد زینب هم روزی از میان کوچه‌های تمسخر گذشت... اما نشکست! اما فرو نریخت! او ایستاد… و از آن روز، شام دیگر هیچ‌وقت شام نشد… و زینب، همیشه ماند… ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ ✍ https://eitaa.com/mohtavayedaneshamoziyeshamim/11181