🖼
#عکس_نوشت
#مقطع_ابتدایی
داستانک_____♡
موقع
#افطار بود و همه دور سفره نشسته بودند.
مادر صدا زد : نرگس جان! نرگس الان اذان میگن بیا کجا موندی؟📣
نرگس از اطاق بیرون آمد و کنار مادر نشست.
کاغذی که دستش بود را گرفت جلوی صورتش و شروع کرد به خواندن.📄
مادر نگاهی 👀به نرگس انداخت و پرسید: امتحان داری؟
نرگس گفت : نه مامان جون، اینا دعاهایی هستن که نوشتم تا یادم نره😊؛
وقتی دید مادر با تعجب نگاهش میکنه ادامه داد:
حدیث کلاسی امروز، با زهره بود و گفت که امام کاظم علیه السلام فرمودند:
دعای شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب میشود ؛(بحارالانوار،ج۹۳)
منم دعاهامو نوشتم تا قبل از افطار همه رو از خدا بخوام، 👌
مامان میدونی یکی از دعاهام چیه؟
مامان : چیه عزیزم؟
نرگس: اینه که مدارس باز بشن و بتونم برم مدرسه آخه دلم واسه مدرسه تنگ شده😔.
مادر با صدای آرام گفت : الهی آمین.
✍نویسنده: خانم سمیه مرادی
•┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈•
ڪمیته دانش آمۅزێ
انجمݩ مبلّغان جٰامعَةُ الزّهࢪٰاسلامُ اللہ علیهاٰ
مبلغ: خانم مجتبی زاده
╔═📖════╗
@mohtavayedaneshamoziyeshamim
╚════🎒🎒═╝