༺❀🔳❀༻ وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره های شان مى سوزاند ، در صحراها و بیابان ها کشیده می شدند، دستان شان به گَردَن ها زنجیرشده، درمیان بازارها گردانده می شدند. 📓فرازی از زیارت ناحیه مقدسه ا┅═✧❁🏴 ❁✧═┅ا اطفال و مخدرات و رجال یک قطره آب نخوردند، تا روز عاشورا که هر لحظه تشنگی آنها زیاد می شد و شدت می‌یافت. معلوم نیست که آیا سیراب شدند یا نه؟! 🥀آخر هوا که گرم بود حرارت آتشی که در خندق دور خیمه‌ها روشن کرده بودند، هم افزون گشت تا کار تشنگی به جایی رسید که پوست بدن‌های بزرگان پژمرده و درهم کشیده شده و بعضی از اطفال کوچک از تشنگی هلاک شدند. 🥀تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ ➖ چون حضرت امام حسين عليه‌السّلام به حضرت حوراء الانسیه، حضرت زینب سلام الله علیها وصیت نموده بودند که: اطفال را جمع‌آوری و پرستاری نماید. بعد از غارت خیمه‌ها، حضرت زینب علیها السلام در مقام جمع‌آوری اطفال حرم برآمد که در بیابان متفرق شده بودند. پس رسیدند به دو طفل که در پای درختی از خوف و تشنگی وفات یافته بودند. ⚜ و هم فاضل بسطامي در كتاب "تحفة الحسينية" از کتاب "منبع الدموع" از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف روایت کرده؛ وقتی که آمدند اهل‌بیت علیهم‌السـلام را سوار کنند، لشکر به اطراف رفتند، آنها را پیدا نکردند. شمر ملعون در مقام تفحص برآمد و به هر طرف مرکب می‌تاخت تا رسید پای درخت گزی، دید در سایه آن درخت خوابیده‌اند، آن ملعون از بالای اسب خم شد و چند تازیانه بر آنها زد حرکت نکردند. پیاده شد، چند سیلی به صورت آنها زد. باز حرکت نکردند. دید هر دو از دنیا رفته‌اند. ➖ گمان ندارم کسی آنها را دفن کرده باشد؛ زیرا که این ها عزیزتر از حسین علیه‌السلام نبودند که سه روز و سه شب بدن مبارکش روی خاک افتاده بود اما یقین است که دیگر اسب بر بدن آنها نیافتند، بلکه این ظلم مخصوص به آن حضرت بود. (كما قال : وانا السبط الذي.. ) ➖ باز فاضل نظامی در "تحفة الحسينية" می‌نویسد: آنچه از کتاب "مختاریة"، شیخ ابوالفتوح معلوم می‌شود این است که: دو دختر صغیره یکی از حضرت امام حسن و یکی از حضرت سیدالشهداء علیهماالسلام از دیدن بدن غرقه به خون آن حضرت از دنیا رفتند بعد شرح وفات آنها را ذکر می‌کنند.... 🥀 وقتی که خیمه‌ها را آتش زدند، بیست و سه طفل کوچک از خیمه‌ها بیرون آمدند و از شدت تشنگی و خوف می‌لرزیدند. یکی از بزرگان لشکر به عمرسعد (لعنة الله عليه) گفت: ايها الامیر! اگر خیال داری اینها را نزد یزید ببری، یک نفرشان زنده به شام نمی‌رسد، بگو اینها را آب بدهند که از بی‌آبی دارند هلاک می‌شوند. عمرسعد (لعنة الله عليه) گفت: بروید ایشان را آب دهید. سقاها مشک‌ها را پر از آب کردند و آوردند پیش عیال. اول جام آبی به رقیه خاتون سلام الله علیها دادند که از همه کوچکتر بود، رقیه خاتون سلام الله علیها آب را گرفت و روانه قتلگاه شد. گفتند: کجا میروی؟ گفت: پدرم وقتی که میدان رفت، لب‌هایش تشنه بود، می‌خواهم این آب را به او بدهم! ظاهراً بیشتر غصه این اهل و عیال و اطفال برای تشنگی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام بوده است. عمر سعد (لعنة الله عليه) دستور داد بانوان و کودکان و حضرت سجاد علیه السلام را بر شترهای بی جهاز سوار کنند تا به صورت اسیر به کوفه روانه کنند، و غُل و زنجیر بر دست و پای همه ی آن ها زدند و آن ها را از قتلگاه عبور می دادند. 🥀یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ 📓 ثمرات الحياة، تحقیق آقای ملکی، ج۱، ص۸۱۵ _ ۸۱۶ ا┅═✧❁🏴 ❁✧═┅ا السَّلَامُ عَلَى جَوَارِحِكِ الذابلة مِنَ السِّيَرِ الحثيث سلام بر جوارح پژمرده ات در اثر طی مسیرهای پی در پی اسارت! السَّلَامُ عَلَى مَنِ بِالسِّيَاطِ لوَعوهَا سلام بر آن وجود مبارکی ضربه های تازیانه خورد! 📓فرازهایی از زیارت مفجعه حضرت رقیة المرتقی (سلام الله علیها) ༺❀🔳❀༻