امام(عليه السلام) در اين عبارت كوتاه و پرمعنا از عالمان نادانى سخن مى گويد كه جهلشان قاتل آنها شده است در اين كه چگونه علم و جهل در وجود آن ها جمع مى شود تفسيرهاى مختلفى مى توان بيان كرد. از همه روشن تر اين كه علم اگر با عمل همراه نشود همچون جهل است، بنابراين نكوهش امام(عليه السلام) از عالمانى است كه از علم خود بهره نمى گيرند و به آن عمل نمى كنند و سبب هلاكت مادى و معنوى آنها مى شود. در حديثى در كتاب شريف كافى از امير مؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه «إنَّ الْعالِمَ الْعامِلَ بِغَيْرِهِ كَالْجاهِلِ الْحائِرِ الَّذى لا يَسْتَفيقُ عَنْ جَهْلِهِ; شخص عالمى كه به علمش عمل نكند مانند جاهل سرگردانى است كه از بيمارى جهل بهبود نمى يابد. سپس حضرت در همان روایت مى فرماید: «بَلْ قَدْ رَأیتُ أنَّ الْحُجَّةَ عَلَیْهِ أعْظَمُ وَالْحَسْرَةُ أدْوَمُ; بلکه حجت الهى را بر او بزرگ تر و حسرت او را پایدارتر دیدم».(1) همین عبارت با اندک تفاوتى در ذیل خطبه 110 نهج البلاغه نیز آمده است. در حدیث دیگرى در غررالحکم از همان حضرت مى خوانیم: «عِلْمٌ لا یُصْلِحُکَ ضَلالٌ وَمالٌ لا یَنْفَعُکَ وَبالٌ; دانشى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و ثروتى که تو را (در راه خشنودى خدا) سودى نبخشد بدبختى است».(2) این احتمال نیز وجود دارد که منظور از «جهل» صفات جاهلانه اى مانند غرور و تکبر و خودخواهى و سودجویى و ریاکارى باشد; هر گاه علم با این صفات نکوهیده جاهلانه همراه گردد عالم را به نابودى مى کشاند، همان گونه که در طول تاریخ مصادیق زیادى دارد. آیا طلحه و زبیر عالم به احکام اسلام و قرآن نبودند؟ آیا موقعیت على(علیه السلام)را در اسلام و نزد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نمى شناختند؟ چه شد که علمشان سودى به آنها نبخشید؟ آیا جز این است که جاه طلبى و پیروى از هواى نفس آنها را به جنگ جمل کشانید و نه تنها علمشان به حالشان سودى نداشت، بلکه صفات جاهلانه آنها سبب مرگشان در دنیا و مجازاتشان در آخرت شد. حدود هفده هزار نفر از مسلمانان را به کشتن دادند و هرگز به مقصدشان نیز در دنیا نرسیدند. نیز احتمال مى رود منظور این باشد که ظواهرى از علم دارد ولى به عمق آن نرسیده است و به تعبیرى دیگر، علم او فاقد بصیرت است همان گونه که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «اَلْعامِلُ عَلى غَْیرِ بَصیرَة کَالسّائِرِ عَلى غَیْرِ الطَّریقِ فَلا تُزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ مِنَ الطَّریقِ إلاّ بُعْداً; آن کس که بدون بینش و بصیرت عمل مى کند همانند کسى است که در بیراهه گام بر مى دارد، چنین کسى هر قدر تندتر برود از راه اصلى دورتر مى شود».(3) جمع میان این تفسیرها نیز مانعى ندارد. * پی نوشت: (1). کافى، ج 1، ص 45، ح 6. (2). غررالحکم، ح 193. (3). من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 401.