صبح که بلند میشه نمازش رو با الهم کن لولیک وقتی از خونه میخواد بره دانشگاه میخواد بره بیرون (امام زمانی ها این طوریند ) دَم در میگه یا صاحب الزمان من خودم رو به تو سپردم .. آقا خودت میدونی خیابونا چه خبره آقا خودت میدونی تو این پیاده رو ها چه خبره  آقا میدونی زن ها امروز تو جامعه دارن چه میکنند آقا میدونی تو این دانشگاه ها چه خبره آقا خودت می دونی هر کی بخواد ایمانش رو حفظ کنه خیلی سخته آقا من نمیخوام گناه کنم  تو کمکم کن تو دستم رو بگیر اگر خودت رو به امام زمان بسپاری  امام زمان دستت رو میگیره بخوای گناه نکنی امام زمان دستت رو میگیره .. میدونی ما چوب کجا رو میخوریم .. چوب اینو میخوریم که بقول خودمون زیگزالی حرکت می کنیم صاف نیستیم .. روضه میایم گریه میکنیم .. عروسی میریم می رقصیم با عرق خور می شینیم خوشو بش میکنیم با نماز شب خون می شینیم التماس دعا بهش میگیم یه رنگ نیستیم .. به خاطر اینه که چوب می خوریم .. یه جور باش خودت رو دست یکی بده امام زمانی باش امام زمانی که شدی رفیقهات رو امام زمانی انتخاب میکنی  قیافت رو امام زمانی درست میکنی  نگاهات رو امام زمانی تنظیم میکنی حرفات رو امام زمانی قرار میدی سر سفره امام زمانی میشینی .. کارات کارهای امام زمانی میشه ..  یه جور باش یه رنگ باش  .... ما یه جور نیستیم .. ما همه رو میخوایم داشته باشیم همه رو ..  تو دانشگاه با چشم چرونه رفیقیم  ...با ساقی تو دانشگاه رفیقیم .. با اونی کا  فیلمو نمی دونم سیدیه مبتزل واسه بقیه جور میکنه رفیقیم .. با اونی که شراب میفروشه با اونم رفیقیم ..با بسیجی  دانشجوهم رفیقیم با فرهنگی هاش هم رفیقیم با مومناش هم رفیقیم .. هم برا پارتی هاش میرییم هم برا دعای کمیلش می ریم هم اینور میایم هم اون ور میرییم .. برا همینه رشد نمی کنیم یه رنگ باش یه جور باش.. یا زنگی زنگ یا رومی روم و الّا به هیچ جا نمیرسی .. یه نمونش رو از تاریخ براتون میگم  .. دل بدین  : یه پیرمردی ( میخوام یه تیکه قصه براتون بگم ، درد ما کجاست .. )آقایون جوان قربونتون برم از منبر تند و تیز من ناراحت نباش .. به خدا قسم رفیق اونه که آدم رو بگریونه .. رفیق اونیه که بگه من بهت گفتم .. دشمن اونیه که بگه من میخواستم بهت بگم .. من دارم میگم ها ..اشتباهات ما رو تکرار نکن .. یه جور باش.. یه سمت برو ..یه راه رو طی کن .. امیرالمومنین رو ببین دورو وری هاش کیان ببین دورو ور امیرالمومنین سلمان ، ابی زعب ، میثم ،مالک، رُشهید حَجری،کمیل.. همه گل ها دور همدیگه اند .. دور معاویه کیا هستن عمرعاص، یزید،مروان .. هر چه حروم زاده ست دور هم اند ..اینور همه گلا اینور همه آتُ آشغالا .. نمیشه آدم بره پشت سر علی نماز بخونه .. سر سفره معاویه نهار بخوره .. نمیشه .. بابا نمیشه درآنِ واحد اینجا هم روشن باشه هم تاریک باشه نمیشه در آنِ واحد یه جا سفید باشه همون آن هم سیاه باشه  .. یه جور یه رنگ .. اگه حسینو قبول داری پس درِ خونه ی یزید چی کار میکنی ؟ پس تو که تابلوی علی بالا سرت پس چرا مثل معاویه داری معامله می کنی ؟ پس تو که اسم بچت رو علی  میگذاری پس چرا مثل معاویه عمل میکنی یه جور باش ..  یه پیرمردیه ، قدّش خمیدست (یه مقداری قلبم درد گرفته ببخشید .. آرام میگم) قدّش خمیدست ریشاش سفید شده تو روایت داره ابروهاش هم کم کم سفید شده بود .. فقط یه عیب داشت .. همون عیبی که من دارمو تو هم داری هممون داریم ، عیبش این بود سرِ کلاس امام باقر(ع) و امام صادق(ع)  می نشست .. سرِ کلاس ِ ابوحنیفه دشمن امام صادق(ع) هم می رفت .. همین اینور بود هم اون ور بود .. ابوحنیفه کی یه ؟  ابو حنیفه کسیه که سوال می کنن (میخوام شخصیتش رو خوب بشناسی) ابو حنیفه کسیه که سوال می کنن مریداش ، ما وقتی میریم سجده  .. ذکر می خوایم بگیم .. چشامونو ببندیمو بگیم سبحان ربی اعلی و بحمده یا چشامونو وا کنیم و بگیم .. میدونی چی جواب میده ؟ میگه چون نمی دونم امام صادق چشاشو میبنده یا وا میکنه ، تو سجده یکیشو ببندید یکیشو وا کنید که در هر دو حالت مخالف امام صادق عمل کنید .. یه همچین آدمیه ..فتواها همه مقابل امام صادق .. این پا منبر امام صادق می نشست آقا هم هیچی بهش نمی گفتن .. (خوب در باز بود دیگه ..منو تو هم اگه می رفتیم آقا نمی گفت چرا اومدی ؟) همه می رفتن..فقط یه روز (گوش کنید) یه روز خیلی خوشش اومد از امام صادق که تو گریه بود که بَه چه کلامی بَه چه خوشگل حرف میزنه به فکرش افتاد خوبه بعدِ کلاس با آقا داریم میریم خونه تو راه به امام صادق بگم آقا  قربونت برم میشه به ما وقت اضافه بدی ما شاگرد خصوصیت باشیم خونت بیایم بیشتر استفاده کنیم حیفه آدم از امام صادق استفاده نکنه .. حالیش هم نیست داره چیکار میکنه ..