تورم مفهومی و بداهه‌انگاریِ مفهوم عقب‌ماندگی در تاریخ‌نگاری ایرانی ✍🏻 دکتر رضا پارسامقدم عباس امانت (1400)، در کتاب اخیر خود «عهد قاجار و سودای فرنگ»، هنگام بررسی کاستی‌ها و کژی‌های تاریخ‌نگاری ایران معاصر، به پروبلماتیک شدن مفهوم «عقب‌ماندگی» در میان روشنفکران و مورخان اشاره کرده و از تعبیر «دل‌مشغولی با معضل عقب‌ماندگی» استفاده می‌کند. وی می‌نویسد: «فقر تاریخ‌نگاری در ایران و سیطرۀ شبه‌مورخان همواره مانع از آن شده است که بیشتر مردم ایران و حتی روشنفکران به درستی به فرازها و نشیب‌ها و دستاوردها و از دست‌رفته‌های تاریخ معاصر ایران بیندیشند. دل‌مشغولی با معضل عقب‌ماندگی غالباً سبب شده که یا راه غرب‌ستیزی را بپیمایند، یا قهرمان‌سازی را پیشه سازند، و یا فرهنگ گذشته، به‌ویژه دورۀ قاجار، را مایۀ سرافکندگی و عقب‌افتادگی بدانند و دست به دامان دسیسه‌پنداری شوند» (امانت، 1400: 10). همچنین رضا ضیاء ابراهیمی (1396)، در مقاله «اندیشه‌های نژادی اروپایی، ملی‌گرایان ایرانی و نظریۀ حملۀ اعراب و انحطاط»، مشابه امانت، با تحلیل سنت بداهه‌انگاری در تاریخ‌نگاری ایران، به بازتاب این معضل پرداخته است. او هنگام نقل روایت‌های نژادی گوبینو به تأثیر این اندیشه‌ها بر روشنفکران ایرانی اشاره کرده و می‌نویسد: «داستانی که گوبینو روایت کرده است، نه‌تنها اثبات می‌کند که گفتمان ملی‌گرایی در خصوص اعراب و اسلام بیشتر برآمده از اندیشه‌های اروپایی است تا برگرفته از سنت‌های محلی، بلکه نشان می‌دهد منورالفکران ایرانی، که در حال دست‌وپنجه نرم کردن با معضل عقب‌ماندگی بودند، با چه اشتیاقی به استقبال اندیشه‌های نژادپرستانۀ اروپایی رفتند» (Zia-Ebrahimi, 2014: 37). در این روایت‌ها، مفهوم عقب‌ماندگی نه‌تنها به‌ مثابه یک پرسش تاریخی، بلکه به‌عنوان یک بداهت تلقی شده و به‌گونه‌ای بازتولید شده است که در تحلیل‌های تاریخی و رویکردهای جامعه‌شناختی، جایگاه هژمونیک یافته است. دست آخر، این امر نشان از تورم مفهومی و نوعی ایستایی تحلیلی در سنت جامعه‌شناسی تاریخی ایران دارد. @Idea_of_Iran