☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت هفتاد و چهارم: حاجات مردم و نعمت خدا (۲) ✔️راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸اواخر مجروحیت ابراهیم بود زنگ زد و بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت ماشینت را امروز استفاده می‌کنی گفتم نه همین‌طور جلوی خانه افتاده بعد هم آمد و ماشین را گرفت و گفت تا عصر برمی‌گردم. عصر بود که ماشین را آورد پرسیدم کجا می‌خواستی بری؟ می‌گفت هیچی مسافرکشی کردم با خنده گفتم شوخی می‌کنی؟ گفت نه حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم چند جا کار داریم. 🔸خواستم بروم داخل خانه گفت اگر چیزی در خانه دارید که استفاده نمی‌کنی مثل برنج و روغن با خودت بیاور. رفتم مقداری برنج و روغن آوردم بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه و ابراهیم مقداری گوشت و مرغ و خرید و آمد سوار شد. از پول خوردهایی که به فروشنده می‌داد فهمیدم همان پول‌های مسافرکشی است. بعد با هم رفتیم جنوب شهر تهران به چند نفر سر زدیم. من آنها را نمی‌شناختم ابراهیم در می‌زد و بسته را تحویل می‌داد و می‌گفت ما از جبهه آمده‌ایم این‌ها سهمیه شماست. ابراهیم طوری حرف می‌زد که طرف مقابل اصلاً احساس شرمندگی نکند اصلاً هم خودش را مطرح نمی‌کرد. 🔸بعدها فهمیدم خانه‌هایی که رفتیم منزل چند نفر از بچه‌های رزمنده بود مرد خانواده آنها در جبهه حضور داشت برای همین ابراهیم به آن‌ها رسیدگی می‌کرد. کارهای او مرا به یاد سخن امام صادق علیه‌السلام انداخت که می‌فرماید سعی کردن در برآوردن حاجت مسلمان، بهتر از هفتاد بار طواف دور خانه خداست و باعث در امان بودن در قیامت می‌شود، این حدیث نورانی چراغ راه زندگی ابراهیم او تمام تلاش خود را در جهت حل مشکلات مردم بکار می‌بست. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم  👉 شهید🕊🌹 شادی روح مطهر شهدا صلوات 🌹 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         @mojnoor3 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ما را به دوستان خود معرفی کنید. 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸