قسمت 4 از 4 5. در میان همۀ دست نوشته‌ها، وصیت‌ها، خاطرات و گفته‌ها و ناگفته‌های پس از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، جمله‌ای از ایشان منتشر شد مبنی بر اینکه ایشان، در سال‌های اخیر، به گفتۀ خودشان، «دنبال شهادت می گشته است». این جستجوگریِ نیل به مقام شهادت، از منظری جستجوی امری «فراتر از زمان حال» است و تلاش برای رفتن به فراتر از زمان حال، ایدۀ بنیادین پیشرفت و توسعه است. با این حال، این ایدۀ پیشرفت، برخلاف ایدۀ توسعۀ سرمایه‌داری، همراه با جستجوی شهادت است. این جستجوگری، تنها با اعتقاد خاصی به شهادت ممکن می‌شود. با این حال ایدۀ پیشرفت اسلامیِ مبتنی بر شهادت‌طلبی، از قضا به معنای حیات هم است. ما اساساَ شهادت را مقام حیات می‌دانیم و شهدا را «نه اموات، بلکه حی و زنده و عند ربهم یرزقون» می‌پنداریم. به همین جهت است که این جستجوگری برای شهادت، دو رویۀ متمایز دارد. اشداء علی الکفار است و رحماء بینهم. کافر هم کسی است که می‌خواهد ارادۀ لاقید و نفسانیات خودش را بر سر همۀ ابناء بشر حاکم سازد. لذا کافر، کودک می‌کوشد، تجاوز می‌کند و ویران می‌سازد تا آیندۀ نفسانی خودش را محقق «بسازد». اما جستجوگری حاج قاسم، همراه با مهربانی با کودکان و مستضعفین و آسیب دیدگاه سیل و زلزله و ... است و با کفار و آنانکه حقیقت را می‌پوشانند و اعتقادی به حیات پس از مرگ ندارند، شدید و کوبنده است. اساساً این جستجوگری، بدون رعایت چنین مسیری، به مقصود و هدف نمی‌رسد. اعتقاد به حیات دوباره‌ای که با شهادت کسب می‌شود، زایندۀ حیات برای آنهایی است که مورد ظلم ظالمین قرار گرفته‌اند و حیات‌شان در معرض تهدید است. چنین جستجوی شهادتی، زایندۀ حیات برای بشریت است. این جستجو، بیانگر و نشانگر اعتقاد به حضور نیرویی است که قرار است روزی از ایام، ظهور کند و بساط ظلم و جور را برچیند و ما آن‌را نزدیک می بینیم و آنها دور می‌بینند. البته تعیین زمان ظهورش دست ما نیست، اما «جستجو» برای فراهم آوردنِ ظهورش، در «اختیار» ماست. اینجا نه تنها «انتظار ظهور موعود (عج)» و «جستجوی شهادت» با هم گره می خورند، بلکه مروری بر سیرۀ حاج قاسم سلیمانی در چند سال اخیر که اکنون پیش روی ماست نشان می‌دهد، «شهادت» با «حیات» و احیاگری نیز همراه است. اگر ایدۀ توسعۀ سرمایه‌داری، متضمنِ سرکوب و سلطه و جنگ بر دیگر انسان‌ها از جمله کارگر و پرولتاریا و ملل شرقی یا تودۀ مردم بود، توسعۀ مبتنی بر شهادت‌طلبی، ایده‌ای از اساس حیات‌بخش و احیاگر است. در اینجا جستجوگریِ در آینده، با توسل و تضرع و رعایت حق‌الناس و رحمت نسبت به مستضعفان به دست می‌آید، هرچند علیرغم این جستجوگری شبانه‌روزی، لحظه و زمان و مکان وقوع آن، نه تابع نفسانیت‌مان، بلکه تابعی از ارادۀ برحق الهی است. تنها با چنین اعتقادی است که از یک سو پیوسته امید به آینده وجود دارد و گرفتار سلفی‌گری داعشی نمی‌شود و از سوی دیگر برای تحقق آینده و امید به آن، نفسانیات خویش را محورِ عالَم قرار نمی‌دهد و مظلومین را قتل عام نمی‌کند. در اینجا حتی قصاص ظالم هم متضمن حیات است. ملتی که شهادت را مبنای «الگوی پیشرفت»ش قرار می‌دهد، نه اسارت دارد و نه دیگران را اسیرِ خود می‌کند. منابع کاسیرر، ارنست (1395) فلسفۀ روشنگری، ترجمۀ یدالله موقن، تهران، نشر نیلوفر کچویان، حسین (1390) انقلاب اسلامی و انفتاح تاریخ، تهران، انتشارات سورۀ مهر هورکهایمر، ماکس (1380) سپیده دمان فلسفه تاریخ بورژوازی، ترجمۀ محمدجعفر پوینده، تهران، نشر نی Voegelin, Eric (1999) History of Political Ideas (Volume 8): Crisis and the Apocalypse of Man, University of Missouri Latour, Bruno (2017) Facing Gaya, London, Polity.