نوعدالتخواهی در آستانۀ ناعدالتخواهی
راهبرد «تعمیق» عدالت خواهی به جای «رادیکالیسم» عدالتخواهی
[قسمت ششم]
بدون توجه به این گسست که گاهی همچون مورچهای در دل شب تاریک در وجود انسان راه مییابد، جبران عقبماندگی عدالت لزوماً به معنای تحقق بهتر عدالت نخواهد بود و شاید، منجر به ناعدالتخواهیهای مجدد و مضاعفی شود. تعریف عدالت یا عدالتخواهی در مرز «امکان» (آنچنان که آقای نامخواه انجام داده است) و نادیدهگرفتنِ ضرورتِ عدالت، هرچند میتواند مؤدی به شور و هیجان تبدیل «امر ممکن» به «ضرورت»، توسط ارادههای انقلابی و جنبشی در ذیل رادیکالیسم شود، اما به همان میزان در معرضِ تبدیل به «امتناع» عدالت و عدالتخواهی خواهد بود. به این معنا بهنظر میرسد بایستی مسئلۀ نوعدالتخواهی را قدری تعمیق کرد و با تعریف عدالت بهمثابه امری ضروری، به امکانها و انواع اخیرِ عدالتخواهی (با عنوان نوعدالتخواهی) در ذیل نوع متوسط عدالتِ محققشده اندیشید. از این منظر، توجه به عقبماندگی در عدالت در نظر مقام معظم رهبری، بیش از آنکه ناظر به نفیِ ضرورت عدالتخواهی گذشتگان باشد، میتواند به معنای تعمیق آن و تحقق انواع اخیری از عدالت باشد که مفید معنای پیشرفت و عدالت نیز خواهد بود. در این روایت، اساساً عدالتخواهی نه بهمعنای تولد سوژۀ عدالتخواه، بلکه بهمعنای نفیِ سوژگیِ انسان ظالم است که بهمثابه حجابی برای تحقق عدالت به ایفای نقش میپردازد و چنانکه اشاره شد، مطابق توضیح شهید مطهری در کتاب عدل الهی، ظلم، ایجاد مانع برای تحقق عدالتی است که فینفسه در این جهان توسط خداوند تعریف شده است. از این منظر، انقلاب اسلامی، بهمثابه اوج نقطۀ عدالتخواهی معاصر، نه محصول سوژگِی انسان عدالتخواه انقلابی، بلکه محصول تسلیم او به ارادۀ الهی برای تحقق انقلاب اسلامی و کشف حقیقت این اراده توسط مردم بوده است. «راه، راه خداست. شما از بختیاری (منظور شهرکرد است) که حرکت کردید تا اینجا برای خدا بوده است. من مطرح نبودم، خدا مطرح بوده. و آن آقایان که از شمال آمدهاند، آنها هم راه را که طی کردهاند، راه خدا بوده است، برای خدا بوده است» (صحیفۀ امام (ره)، ج11: 511). این نفیِ سوژگی و درعین حال، اوج فعالبودنِ انسان انقلابی را میتوان در آموزۀ شهادت و انسان شهادتطلب دنبال کرد. موثرترین انسان و به تعبیر متناسب با موضوع این مقاله، عدالتخواهترین انسانِ انقلاب اسلامی را باید در شهدا دنبال کرد؛ با اینحال کنشِ انقلابی شهید، همراه با نفیِ خود و خودیت اوست و شهید، در اوج این نفی خود است. بنابراین میتوان گفت، عدالتخواهی اجتماعی حقیقی با نفی خود آغاز میشود.
با نظر به این مقدمه، عقبماندگی در عدالت، تنها در یک صورت میتواند مصداق ظلم باشد که منافیِ پیشرفت عدالت باشد و این ظلم، تنها زمانی مصداق عینی مییابد که توقف در پیشرفت عدالت، مانع تحقق عدالت بیشتر شود. اگر تلاش برای تحقق عدالت، بهحسب ظرفیتی که برای هر فرد یا جامعه تعریف شده، در موقفی از موقفهای تحقق عدالت قرار داشته باشد و آن فرد و جامعه حرکت مقتضی خودش را انجام دهد، مصداق عقبماندگی در عدالت نیست، بلکه عین تحقق عدالت در آن مصداق است. تنها در این صورت است که میتوان معنای عدالت بهمعنای قرارگرفتن شیء در موضع خودش را از تعاریف عدالت مبتنی بر «یکدستی»، «یکسانی» و حتی «برابری» متمایز ساخت و از راهبرد رادیکالیسم به راهبرد «تعمیق» پناه جست.