. سلام ميدهم از راه دور در شب جمعه سلام بر حرم تو ؛ سلام بر شب جمعه به سمت صحن و سراي تو ايستاده ام آقا سلام مي دهمت با دو چشم تر؛ شب جمعه فقط نيامده بانوي بي نشان به زيارت رسيده است پدر در بر پسر ؛ شب جمعه نشسته زينب كبري كنار حضرت زهرا حسن نشسته كنار پيامبر ؛ شب جمعه چه قدر فطرس پر سوخته ست گرد ضريحت كنار اين همه مرغ شكسته پر ؛ شب جمعه هنوز خاطره ي اوّلين زيارت خود را مُرور ميكنم اي مهربان به هر شب جمعه فقط دعاي فرج ؛ تحت قُبّه ي تو بخوانم دوباره زائر قبرت شوم اگر شب جمعه چه عطر سيب لطيفي گرفته است فضا را پُراز شميم تو گشته ست هر سحر؛ شب جمعه به حق لحظه ي بر نيزه رفتن سر طفلت مرا به كرببلا باز هم ببَر ؛ شب جمعه چه صحنه هاي عجيبي عبور كرد ز چشمم پدر؛خرابه؛سه ساله؛كنار سر ؛ شب جمعه .