ادامه مطلب قبل: صحیفه ج9ص304: «نمايندگان، وكيل مردمند نه ولىّ آنها! اگر مىی خواهيد مطابق با ميل خودتان دمكراسى عمل بكنيد [این هم مؤید همان مسامحه و مسالمتی است که عرض کردم]، دمكراسى اين است كه آراء اكثريت، و آن هم اين طور اكثريت، معتبر است؛ اكثريت هر چه گفتند آراى ايشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولىّ آنها نيستيد كه بگوييد كه اين به ضرر شماست ما نمی خواهيم بكنيم. شما وكيل آنها هستيد؛ ولىّ آنها نيستيد ... ملت رأى داده؛ رأيى كه داده متَّبَع است. در همه دنيا رأى اكثريت، آن هم يك همچو اكثريتى، آن هم يك فرياد چند ماهه و چند ساله ملت [متبع است]، آن هم اين مصيبتهايى كه ملت ما در راه اين مقصد كشيده اند، انصاف نيست كه حالا شما بياييد يك مطلبى بگوييد كه بر خلاف مسير است. يعنى انصاف نيست، كه [انصاف هم باشد ولی] نمی ‏شود هم، پيش نمی رود. اگر چنانچه يك چيزى هم گفته بشود [که درست و انصاف هم باشد ولی ملت نخواهد] پيش نمی رود؛ براى اينكه اولًا مخالف با وضع وكالت شما هست و شما وكيل نيستيد از طرف ملت براى هر چيزى. و ثانياً بر خلاف مصلحت مملكت است، بر خلاف مصلحت ملت است؛ بر خلاف مصلحت خود آقايان [نمایندگان مجلس مثلا] است‏» چطور می شود انصاف باشد درست باشد ولی مصلحت نباشد! مگر می شود مصلحت در مسیری غیر منصفانه و غیر درست باشد؟! اصلا ببخشید این که امام فرمودند «رأی دادن ملت و مسلمین حق آنهاست» این چه جور حقی است که گاهی با انصاف جور نیست؟ رهبری در 30 دی 94: «اینکه ما مقیّد باشیم کسی برود در مجلس که نظام را، مصالح کشور را، ارزشهای اساسی کشور را تأیید بکند، تقویت کند، دنبال بکند، یک حقّ عمومی است ... امّا نه اینکه کسی که نظام را قبول ندارد، بخواهند مجلس بفرستند. هیچ‌جای دنیا چنین چیزی وجود ندارد که [وقتی‌] ما گفتیم آقا شما که نظام را قبول نداری بیا [رأی بده]، بگوید خیلی خب، پس اجازه بدهید من به کسی رأی بدهم که او هم نظام را قبول ندارد؛ این معنی ندارد.» پس حق رأی به معنای حق ملت محروم و مستضعف برای تایید و تقویت نظام اسلامی و حرکت به سوی عدالت است! نه حق انتخابِ بنی صدر و حسن فریدون و ... ! پس «میزان رأی ملت است» یعنی فقط در همین حد. تذکر: کاسه های داغ تر از آش نیان بگن «آقا ما دمکراسی نداریم جمهوریت داریم» خود امام میگن دمکراسی! خود رهبری در 22 مهر 82 : «انقلاب، ایران را از آزادترین نوع دمکراسی برخوردار کرد... دمکراسی یعنی مردم سالاری؛ یعنی حکمیّت و معیار بودن رأی مردم در شیوه‌ی سیاسی حکومت و اداره کشور. این کاری است که انقلاب به‌صورت معجزه در ایران انجام داد» اگرچه رهبری مدام از انتخابات دفاع می کنند: «انتخابات همیشه مهم است... ان‌شاءاللّه این انتخابات، پرشور و با حضور عمومی مردم انجام بگیرد. این موجب میشود که کشور، هم مصونیت پیدا کند، هم اقتدار پیدا کند، هم امنیت پیدا کند. حضور مردم، تهدید دشمنان را از بین میبرد. اجتماع مردم حول این نظام، مایه‌ی عزت و برکت کشور و برکت نظام و برکت خود آن مردم است. مردم کمک میکنند به این که نظام عزت پیدا کند؛ خود این، عزت مردم است؛ خود این، مصونیت و امنیت مردم است؛ خود این، امکانی است برای حل مشکلات مردم؛ این را باید دانست؛ این یک فرمول کلی است ... در نظام اسلامی یعنی مردم سالاری دینی، مردم انتخاب می کنند تصمیم می گیرند مردم سرنوشت اداره ی کشور را به وسیله ی منتخبان خودشون در اختیار دارند اما این خواست این انتخاب این اراده در سایه ی هدایت الهی هرگز به بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمی برد از صراط مستقیم خارج نمی شود و این هدیه ی انقلاب اسلامی است به ملت ایران! ... همه ی کسانی که با انگیزه های مختلف در درون این نظام قرار گرفته اند خواسته یا ناخواسته به توانایی های این نظام کمک کرده اند.به این حقیقت بایستی با دقت نگاه کرد این ظرفیت عظیم ناشی از همین جمهوریت و اسلامیت است از همین مردم سالاری دینی و اسلامی است این است که این ظرفیت عظیم را به وجود آورده است و راز ماندگاری و مصونیت و آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی هم این است ...» ولی به هر حال طرفداران جمهوریت و انتخابات شاید نتوانند به راحتی از این اشکالات علامه طهرانی (امام شناسی ج2ص85) خلاص شوند! جمع بندی و : دموکراسی و انتخاباتی که در آن میزان رأی اکثریت باشد جز به مانند مسالمت و مماشاتی که پیامبر اکرم(ص) در جنگ احد با اکثریتی که ادعای جهاد و مقاومت و شهادت داشتند،قابل قبول نیست! و میزان بودن در آن نه به معنای اعتبار شرعی است نه به معنای متبع بودن است و نه حق است و نه آرمان؛ بلکه صرفا برای شناختِ فاصله ی وضع موجود جامعه تا آرمان هاست و برای بدست آوردن دل مردم و آن مصالحی است که رهبری فرمودند. اگر بتوان آن مصالح را از راه کم خطر تری بدست آورد حتماً مطلوب است. فکر کنید!