#محرم_مهدوی 🏴
#داستان_مصور
#داستان_عاشورا🥀
وقتی مسلم از مسجد 🕌 بیرون امد حتی یک نفر هم با او نمانده بود که راه را به او نشان دهد😔
مسلم کوفه را نمیشناخت در کوچه پس کوچه های شهر سرگردان شد😢
چون خسته و تشنه بود از پیرزنی به نام"طوعه" که در انتظار فرزندش بود جرعه ایی اب خواست
طوعه مسلم را به خانه خود برد و پناه داد😊
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo