🔴🔶گنج پنهان آن روز ، برای شیعیان و پیروان اهل بیت ( علیهم السلام) روز بد وغم انگیزی بود .در همه جای شهر سامرا، سخن از درگذشت جانشین امام هادی علیه السلام بود.احمد و پدرش، دوان دوان برای عرض تسلیت، بطرف خانه امام هادی می رفتند. نزدیک خانه امام هادی، احمد نفس نفس زنان، پرسید: پدر، حالا چه می شود؟ دوستم صالح، همان پسر خرمافروش همسایه، می گفت، امام علیه السلام دیگر فرزند پسری ندارند و محمد، تنها پسر ایشان بود که از دنیا رفت.آنها دیگر داشتند وارد حیاط خانه امام هادی می شدند. پدر با نگاهی پر از نگرانی و اندوه ، جواب داد: نمی دانم، خدا خودش اصلاح کند. در آن خانه ساده و کوچک، جایی برای نشستن نبود.‌تعداد زیادی از شیعیان و دوستداران امام هادی برای ابراز همدردی، با امامشان، در آن منزل کوچک اجتماع کرده بودند. احمد و پدرش هر طور که بود، جایی را پیدا کردند و همانجا ایستادند.‌حاضران یا فاتحه می خواندند یا ذکر مصیبت می کردند.‌اما نا امیدی و بهت از چهره ها پیدا بود.‌ناگهان احمد بی اختیار پدرش را تکان داد و فریاد زد: پدر جان، این پسر را ببین.در حقیقت همگان دیدند که پسری با وقار و متین و زیبا، بطرف امام هادی رفت و ایشان پسر را در آغوش کشیدند.اندوه و ناامیدی در یک لحظه جای خود را به سوال و کنجکاوی داد. امام هادی علیه السلام با صدای بلند فرمودند: سپاس خدای را که فرزندم حسن را بعد از من به امامت مسلمانان، انتخاب کرد.‌موجی از شادی و امید بر دل ها و لبهای شیعیان نشست .تقریبا تا ان لحظه هیچکس از وجود امام حسن عسکری با خبر نبود.فقط نزدیکان مخصوص امام هادی از وجود ایشان اطلاع داشتند..‌وجود امام حسن عسکری، آنها را از تفرقه و یاس نجات داد. ما می دانیم که نام‌مبارکش، امام حسن عسکری می باشد.او یازدهمین ستاره درخشان امامت است. که بخاطر اقامت اجباری از طرف حاکمان ظالم عباسی، در محله عسکر شهر سامرا، مشهوربه حسن عسکری هستند. ایشان پدر بزرگوار امام زمان عجل الله تعالی فرجه می باشند. محمد رحیمی @taghcheh1399