🔶️🔷️خوش بختی خوش‌بختی یک وضعیت نیست که ما در آن قرار بگیریم، بلکه یک احساس است که او باید در ما قرار بگیرد. احساسی که در درجه نخست، معلول طرز نگرش و قضاوت‌ ماست. اغلب ما هر آن‌چه را به دست می‌آوریم، خیلی زود به صندوق داشته‌های کم‌ارزش قبلی می‌سپاریم و بی‌قرار و شتاب‌زده در پی آن‌چه که قرار است بعدا به دست بیاید می‌دویم. این که در نگاه ما همواره آن‌چه که هست، خُرد و بی‌مقدار بنماید و آن‌چه که نیست، بزرگ و چشم‌گیر جلوه کند، طرز فکری است که مانع می‌شود احساس رضایت، پا به درون ما بگذارد. «ذهنیت تردمیلی»، احساس نقص و نارضایتی را به جزوی همیشگی از تفکر انسان تبدیل می‌کند. اگر در عین تلاش برای شرایط بهتر، آن‌چه را که هستیم و داریم قدر بشناسیم و از آن بهره ببریم، مانع بزرگی از سر راه شادمانی‌مان کنار خواهد رفت. البته باید دانست که شُکر و قدرشناسی، فقط در به یاد آوردن یک موهبت و به زبان آوردن «به به!» و «خدا را شکر» نیست (به‌قول انگلیسی‌زبانان این‌ها فقط «خدمات شفاهی» است!) دانستن قدر یک چیز یعنی آگاهی از  ارزش و قابلیت‌های آن و بهره‌گیری صحیح و مفید از این قابلیت‌ها. باغبانی که خواهان باغی آباد و درختانی پربار است، خواه سالی چهار بار یا چهل بار به باغ خود، سری بزند و «به به» و «خدایا شکر» بگوید و به راه خود برود، از کشت‌زار خود میوه‌ای نخواهد چشید و از خشک‌زار آن جز علف‌های هرز نخواهد چید. قدر باغ را دانستن، در کِشتن و آبیاری کردنِ باغ و زدون علف‌های هرز از دامن آن و پرورش گل و گیاه و سبزه در خاک آن است. در آن صورت است که کشت‌زار به بار خواهد نشست و کام باغبان خود را شیرین و زندگی او را غنی و پررونق خواهد ساخت. خوش‌بختی نیز چنین است. انسان اگر خواهان شکوفایی و شادمانی است باید قدر داشته‌های خود را بشناسد و سرمایه‌های خویش را به کار بگیرد و به نحو احسن از  آن‌ها استفاده کند.