یکی از مواعظ شیرین و تکان دهنده سعدی ☘ خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم چون مرغ بر این کنگره تا کی بتوان خواند یک روز نگه کن که بر این کنگره خشتیم ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم باشد که عنایت برسد ورنه مپندار با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم سعدی! مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم 📖غزل 47 از غزلیات گلستان سعدی 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 ↯مهارتکده @moslem_garivani