💠 گریزانِ از شُهرت 💠 👤یکی از نزدیکان (ره) به نام شیخ‌علی که با ما آشنا بود این قضیه را نقل می‌کرد: قبل از انقلاب، یکی از مقلدینِ حضرت امام (ره) از کشور کویت، در نجف خدمت ایشان رسید. به حاج‌آقا مصطفی گفته بود می‌خواهم با دوربینم یک عکس از امام بگیرم. حضرت امام (ره) ابتدا اجازه نمی‌دادند. می‌گفت آخر من در کویت بینِ سنی‌نشینان غریب هستم. دلم می‌خواهد یک عکس از مرجعِ تقلیدم در خانه داشته باشم. چه اشکالی دارد؟! 📸حاج‌آقا مصطفی حرف‌هایِ او را به امام انتقال داد. اصرار او نتیجه داد و امام پذیرفتند. آن بنده خدا هم وسائلِ عکاسیِ خیلی قوی همراهِ خودش آورده بود و عکسهای زیادی از امام گرفت. ✉️چند وقتِ بعد یک عکس به همراهِ نامه‌ای در یک پاکت گذاشته بود و برای امام فرستاده بود. امام خودشان شخصاً نامه‌ها را می‌خواندند و به هیچ کس از اطرافیان اجازه نمی‌دادند حتی یک نامه را باز کند. 🖼 در بین این نامه‌ها، با یک عکسِ رنگیِ خیلی زیبا از خودشان مواجه شده بودند. ساعت از دوازدهِ شب گذشته بود و اعضایِ دفتر در یک اتاق دیگر بودند. یک مرتبه امام دادشان بلند می‌شود : "حاج شیخ، حاج شیخ، حاج شیخ..." ⚠️ می‌گفت ما فکر کردیم یک خطری پیش آمده. مثلاً بچه‌های امام از دنیا رفتند یا اینکه کسی به خانه حمله کرده است. سریعاً خود را به اتاق امام رساندم و گفتم حاج‌آقا چی شده؟! چی شده؟! یک مرتبه آن عکس را از داخل پاکت در آوردند و فرمودند : " این عکس کجا بوده؟! " ✂️ گفتم : یادتان هست چند ماه قبل یک شخصِ کویتی آمد و از شما چندین عکس گرفت؟ فرمودند : بله یادم هست. گفتم : این همان عکس است. فرمودند: باز هم از این عکس هست یا نه؟ گفتم بله چند تا کارتن دیگر هست. فرمودند : همه آنها را با یک قیچی بیاورید. آوردم. خودشان با دست مبارک‌شان تمام آنها را ریز ریز کردند. 👈امام این بود. یک جا حاضر نمی‌شود شهرت، معروفیت، مادیات در ایشان نفوذ کند. به این چیزها اصلاً راه نمی‌دادند. از اینها روی گردان بودند. 🌿 حاج آقا سید مجتبی موسوی درچه ای ☘☘☘☘☘ @mousavidorcheh_ir