☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ ... نمرود گفت :« ای ابراهیم چگونه است که آتش 🔥 تو را نسوزاند ؟» ابراهیم گفت :« خدای متعال 🕋 مرا نگاه داشت و این همه از فضل اوست .» نمرود گفت :« اگر من ایمان بیاورم خدای تو 🕋 مرا می پذیرد ؟» ابراهیم گفت :« او تو را بپذیرد و مملکت و فرمانروایی تو را 👑 زیاد کند و عمر طولانی به تو دهد .» هنگامی که نمرود با ندیمان و وزیران خود بازگشت ، گفت :« می خواهم به خداوند ابراهیم 🕋 ایمان بیاورم که آنچه دیدم شایسته و سزاوار ☑️ است .» وزیران و ندیمان ترسیدند که اگر ابراهیم به نمرود نزدیک شود ، نمرود به فرمان او گوش داده و منصب و مقام آنها به خطر افتد ؛ بنابراین گفتند :« چندین سال خداوندی کردی و مردم فرمان تو می برند ، اکنون می خواهی بندگی کنی ؟» وزیران و ندیمان با سخنانشان رأی و نظر نمرود را نسبت به ابراهیم بازگرداندند و از طرف دیگر مردم که این آیت الهی را 🕋 دیدند به حقانیت دعوت ابراهیم 📜 پی بردند اما حب مال و جاه 💵 مانع شد که به ابراهیم ایمان آورند و بدین جهت اکثر مردم در بت پرستی 🗿 ماندند و فقط گروه اندکی به او ایمان آوردند . در آن وقت ساره به نزد ابراهیم آمد ( ساره دختر وزیر بود و پدرش مرده بود و در آن زمان کسی به نیکویی و زیبایی او نبود ) و به ابراهیم گفت :« ای ابراهیم خداوند تو 🕋 نیکوکار است و می خواهیم به او ایمان بیاورم ؛ آیا مرا می پذیرد ؟» ابراهیم گفت :« آری .» ساره گفت :« من به این شرط مسلمان می شوم که مرا همسر خود گردانی .» ابراهیم نیز پذیرفت ... ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ @msarjoob