♥️ 🔰 ◀️ ده ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می‌گفت: «خرازی! پاشو برو ببین چی شد این بچه؟ زنده‌س؟ مرده‌س؟» می‌گفتم: «کجا برم دنبالش آخه؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه که یه وجب، دو وجب نیست. از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه‌ها گفت: «حسین خرازی را دعا کنید». آمدم خانه به مادرش گفتم. گفت: «حسینِ ما رو می‌گفت؟» گفتم: «چی شده که امام جمعه هم می‌شناسدش؟» نمی‌دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است. 🇮🇷طلبه انقلابی و سنگرولایت 🌍