🌺🍃رمان
#قلب_صبور... 🌺 🍃
#قسمت27
مردم کوفه به پهنای صورت اشک می ریختند؛ اما این برای شستن جنایتی به پهنای آسمان و زمین کافی نبود. این جنایت تمام انواع بشر را با همهٔ اختلافات دینی و فرهنگی و طبقهٔ اجتماعی شان، از برکات دائم و مستمر وجود امام حسین[ع] محروم کرد و راه را به روی تمام کسانی که با روح کثیفش آن و برای منافعشان از هیچ ظلمی دریغ نمی کنند باز کرد.
از آن روز تا هرروز از عمر زمین، تمام آنانی که بر اعتقاد باطل کوفیان و بلکه شامیان آن روزگار باشند، در ریختن خون اباعبدالله[ع] شریک و سهیم بوده و آلوده به لکه های خونی خواهند بود که به گواهی تاریخ، بعد از آن جنایت، از آسمان بر زمین باریده بود و البته عذاب سخت تر خداوند نیز در انتظارشان است؛ همچنان که امام حسین[ع] هم هنگام مبارزه با کوفیان به این معنا اشاره کرد و فرمود: « بدانید که بعد از من، از کشتن هیچ بنده ای از بندگان خدا نخواهید ترسید.»
آن ها {سَفِینَةُ النِّجاةِ} را کشته بودند؛ پس به دنبال کدام راه نجات می گشتند؟!
{إِنَّ الْحُسَیْنَ مِصْباحُ الْهُدی وَ سَفِینَةُ النِّجاةِ.}
زینب[ع] خطبه می خواند که امامِ زمانش، علی بن حسین[ع] به سویش اشاره کرد:
«یا عَمَّةِ اسْکُتی!»
زینب سکوت کرد.
ادامه دارد...
༺🌸⃟ 💖 ¦⇢
https://eitaa.com/ebrahimehadi1403