﷽ 🔰 مگر این غم چه دارد؟ ▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!" ✍🏻حجت‌الاسلام ایمان عادلی ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ *هفتم اوّلین باری را که برای اباعبدالله گریه کردم هنوز به خاطر دارم؛ شب ششم یا هفتم محرّم بود که مدّاح روضه علی اصغر و حضرت عبّاس می‌خواند. همان‌جا بود که با خودم گفتم اگر این اتّفاقات برای برادر کوچکتر یا برادر بزرگتر خودم می‌افتاد، چه حسّی پیدا می‌کردم؟ بعد خودم را جای امام حسین(ع) گذاشتم که دچار همین مصائب شده بود؛ خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. همین گریه امتداد پیدا کرد و شب عاشورا برای خودِ اباعبدالله گریه کردم که چقدر شرایط سختی داشته است. جنس این غم طوری‌ست که کودک، نوجوان، پدر، مادر، پیرزن، دختر، پسر در سنین مختلف با آن ارتباط میگیرند. همگی هر سال برای این مصیبت مجلس روضه برپا می‌کنند و عزاداری می‌کنند. امّا نکته قابل توجهی در اینجا وجود دارد؛ به نظر شما چرا این مردم از عزاداری خسته نمی‌شوند؟ گریه و عزاداری برای مصبیت های عادّی بیش از 40 روز و شش ماه و یک سال طول نمی‌کشد. پس چه عنصری در این غم وجود دارد که همیشه مانند داغ تازه‌ای در دل‌ها زنده است؟ چه چیزی باعث این کشش و جاذبه می‌شود؟ ساده‌انگارانه است اگر فکر کنیم باعث این اتفاق، تنها و تنها مصائب وارد بر امام حسین(ع) است؛ مگر می‌شود حیات این غم فقط و فقط وابسته به مطالب مطروحه در لهوف باشد؟ اینکه امام حسین مظلومی به کربلا آمد و خانواده خود را هم فدا کرد و در آخر شهید شد و... اگر همین بود که باید در همان چند سال اوّل تمام می‌شد و نهایتاً اسمی از آن باقی می‌ماند. امّا این غم هر سال در دهه های محرّم و هر هفته در هیئات مختلف مرور می‌شود و همیشه مانند شعله‌ای سوزان، قلب محبّان حسین(ع) را آتش می‌زند. تا به حال این سوال را درست و حسابی از خودتان پرسیده‌اید که چرا برای امام حسین(ع) گریه می‌کنید؟ آیا واقعاً شما به خاطر یک تراژدی تاریخی که متعلّق به 1400 سال پیش است، اینقدر عزاداری و گریه می‌کنید؟ مگر می‌شود یک اتفاق تلخ تاریخی، عالم را اینگونه زیر و رو کند؟ قطعاً یک مصیبت بدون تکرار با سالیان سال فاصله، عقلاً و عملاً امکان یک چنین سیر وجودی و یک چنین تأثیر‌گذاری در عالم را ندارد. پس حتماً یک چیز غیر عادّی در این میان وجود دارد؛ ظاهر این غم، باطنی دارد. اگر کمی دقّت بکنیم و محاسبه‌ای انجام دهیم، می‌بینیم که در ابتدا دلیل آمدن ما به روضه، ناراحتی از این غم و مصیبت بود؛ همیشه هم به خودمان میگفتیم که ای کاش آنجا بودیم و در رکاب حضرت می‌جنگیدیم و... بالاترین مرتبۀ ارتباط با ظاهر این غم هم همین بود. امّا از یکجایی به بعد، ما از غم و مصیبت فراتر رفتیم. دیگر دلیل آمدن ما به روضه، صرفاً مصیبتی که 1400 سال پیش اتفاق افتاده نبود؛ ما از مصبیت فراتر رفتیم و جانمان به محبّت حضرت آمیخته شد و همان بود که مارا تا روضه ها می‌کشاند. از آنجا به بعد اشک‌های ما رنگ و بوی دیگری پیدا کرد... ما با روضه شروع کردیم و با محبّت ادامه می‌دهیم؛ اگر غیر از این باشد، روضه چیزی غیر از ملال به همراه نخواهد داشت. چه بسیار آدم هایی که با روضه شروع کرده اند ولی نتوانسته اند ادامه بدهند؛ به عشق نرسیده اند. در عمل، فقط در معدود مناسباتی می‌توانند بر امام حسین(ع) گریه کنند. نهایتاً تاسوعا و عاشورا را عزاداری می‌کنند امّا گوش دادن روضه به مدّت ده شب ویا بعد از آن، در هیئت های هفتگی برایشان خسته کننده است. اما اینکه شما یک دهه روضه گوش می‌دهید و گریه می‌کنید و خون از دل شما می‌جوشد و خسته هم نمی‌شوید، به این خاطر است که روضه آمدن شما ریشه در محبّت دارد. این روضه و مصیبت معجزه‌ای است که می‌تواند حال مارا خوب کند، مارا دوباره زنده کند و تمام مشکلات را حل کند؛ چون این روضه به حبّ متصل و از همین محبّت سرچشمه میگیرد: «آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم * دل خون‌تر از شقایق دشت بلا شدیم»... از این روضۀ متصل به محبّت، خیلی کارها برمی‌آید... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ؟ @NafirNey