﷽
🔰سرمایه عظیم
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*یکم
...باید به کرامت حضرت ایمان کامل داشته باشیم که این ایمان، از بزرگترین سرمایه ها و دارایی های ماست.
من خودم زمانی به این سرمایه پی بردم که مربّیمان در مسجد جواد الأئمّه این نکته را به ما متذکّر شد. روزی همۀ متربّیان را جمع کرد و گفت میخواهم معاملهای با شما بکنم؛ میخواهم چیزی را از شما بگیرم و به جای آن تمام دنیا را به شما بدهم ولی میدانم که قبول نخواهید کرد!
برای خود ما جذّاب شد که این چه چیزیست که حاضر نخواهیم شد آنرا به تمام عالم بدهیم؟!
مربّیمان گفت: «از شما میخواهم که این دهه محرّم برای امام حسین(ع) گریه و عزاداری نکنید. نه کلّ سال؛ فقط همین دهه».
حدود 30 الی40 نوجوان 14-15 ساله بودیم و همه بالاتّفاق گفتیم: «نه! مگر میشود برای امام حسین، آنهم در دهه محرّم گریه نکرد؟ مگر میشود در روضه ها شرکت نکرد؟ مگر میشود از حسین(ع) دست کشید؟».
آنجا بود که بینی و بین الله فهمیدم که حاضر نیستم گریه برای امام حسین(ع) با هیچ چیز دیگری عوض کنم و چه سرمایهای از این بزرگتر؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#کربلا
#روضه
#اباعبدالله
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰حُبّ امام حسین(ع)
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*دوّم
حبّ امام حسین(ع)، بسیار دارایی بزرگ و مهمّی محسوب میشود و آنقدر پر اهمیّت است که تمام مؤلّفههای زندگی مارا تحت تأثیر قرار میدهد. محبّت، دارایی هر خادم و عزادار و سینه زن و گریه کنیست. تمام شئون زندگی امام حسینیها تحت تاثیر محبّت حضرت قرار دارد.
انسان با در دست داشتن این دارایی، میتواند به در خانۀ اهل بیت رفته و طی طریق در مسیر رشد و کمال را شروع کند و از این نکبت دنیایی خلاصی یافته، به حیات ابدی برسد. در این زمان است که ماه محرّم، سال به سال برای او فرق میکند؛ انگار هر محرّم به دارایی های او اضافه میشود و این یعنی ماه عزاداری برای انسان تبدیل به ایّام الله میشود.
احتمالاً هر یک از ما در سنین کودکی چنین حسّی را داشتهایم؛ حسّ اینکه این محرّم با محرّم های دیگر فرق میکند و داراییهایی را برایما به ارمغان آورده است که قبلاً صاحب آن نبودهایم.
هر دهۀ محرم را نیز میتوانیم برای خودمان تبدیل به ایام الله کنیم. از دنیا و نکبت آن فاصله بگیریم، طوری که همیشه با خود بگوییم: «محرم فلان سال، خیلی خوب بود!»
محرّم را باید طوری برگزار کنیم که پر از خیر و برکت باشد و موجب شود که اهل بیت نیز گوشه چشمی به ما داشته باشند. طوری برگزار کنیم که هرکس در جوّ آن قرار گرفت، نورانیت را حس کند و داراییهایی به سرمایهاش اضافه شود.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#کربلا
#روضه
#اباعبدالله
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰این حُبّ از کجا شروع شد؟
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*سوّم
تا به حال به این فکر کردهاید که چرا امام حسین(ع) را دوست دارید؟ اصلاً این حبّ از کجا آمد؟ از کِی شروع شد؟ چطور شد که گریه کن و سینه زن شدید؟ چه اتفاقی برای شما افتاد که دیگر هنگام محرّم نمیتوانید خانه نشین باشید و مجبورید که به مجلس روضه بیایید؟ ریشهاش کجا بود؟
در انتهای هر سینهزنی باهم میخوانیم: «من غم مهر حسین، با شیر از مادر گرفتم...»؛ پس چرا شما گرفتید و بعضی ها نگرفتند؟ پس چرا دو برادری که از یک مادر شیر خوردهاند، تربیّت یکسان داشتهاند و در بچّگی باهم به هیئت میرفتند، یکیشان گرفته و دیگری نه؟ مسلّماً اتفّاق خاصّی رخ داده است. چیزی در نفس یکی از آندو به وجود آمده که در نفس دیگری وجود ندارد. این محبّت دلیلی دارد، ریشهای دارد.
باید بگردیم و ببینیم که این محبّت از کِی و کجا شروع شده است. دانستن زمان شروع این محبّت، باعث میشود که بیشتر قدر آنرا بدانیم؛ چون میتوانیم سیر رشد و توسعه یافتن محبّت را ببینیم. اگر نتوانیم مسئلهی حُبّ را ریشهیابی کنیم، نمیتوانیم تحلیل درستی از وضعیت موجود داشته باشیم.
دربارۀ اساس و ریشه این حُبّ میتوان احتمالاتی را بیان کرد:
۱. حبّ حضرت به ما، دلیل حبّ ما به حضرت:
آیت الله عابدینی در کتاب ادب عاشقی، این نکتۀ لطیف را بیان میکنند: «وقتی ما به حضرت سلام میدهیم، در واقع جواب سلام حضرت را میدهیم؛ حضرت به ما سلام کرده و ماهم طبق الهامی که بهمان میشود، پاسخ حضرت را میدهیم.»
شاید بتوان گفت محبّت حضرت هم از همین قاعده پیروی میکند؛ امام حسین(ع) مارا دوست میدارد و به همین دلیل است که ماهم محبّ او هستیم. محبّت شدید امام حسین(ع) به شیعیان و پیروان خود، موجب پیدایش گرایش خاصّی در ایشان میشود و محبّت حضرت را به دل آنان میاندازد. البته که این نظر قابل بررسی و تحلیل میباشد...
۲. خدا خواسته است:
ریشهی دیگری هم برا این حُبّ میتوان فرض کرد؛ در روایت داریم هرکس که خداوند برایش خیری بخواهد، حبّ حسین(ع) را در دل او میگذارد.
امّا این روایت هم در حال بیان یکی از لوازم حُبّ امام حسین(ع) است؛ میگوید خداوند کسی را که دوست بدارد، محبّت امام حسین(ع) را به او هدیه میدهد.
ما میخواهیم نگاه دقیقتری به این ریشه بیاندازیم؛ میخواهیم ببینیم که این حبّ از کجا شروع شد؟ چه اتّفاقی باعث ایجاد آن در ما شد؟ درست همانند زمانی که میپرسیم: «از کِی عاشق قرمه سبزی شدی؟ عاشق چلو کباب شدی؟».
۳. حلاوت، باعث ایجاد حبّ:
گاهی هم حبّ بخاطر یک جرقّه شکل میگیرد، بخاطر یک حلاوت اوّلیه؛ حلاوت یعنی شرینی. مثلاً یادتان میآيد اوّلین باری که شیرینی خامهای خوردید، چه حسّی داشتید؟ یا مثلاً اوّلین باری که قرمه سبزی را امتحان کردید؟ بعضی چیزها برای انسان در دفعه اوّل خوشآیند به نظر میرسند و حسّ خوبی به انسان میدهند که همین حس خوب میتواند ریشه محبّت را بسازد؛ مثلاً من خودم به یاد دارم اوّلین بار که به هیئت رفتم، صدای نوحهخوانی ِ حاج غلامعلی کویتیپور را شنیدم و حسّ خوبی گرفتم. از همان لحظات بود که جذب هیئت و این دستگاه شدم؛ به واسطۀ همان حلاوت اوّلیه.
۴. شناخت، عامل ایجاد محبّت:
ممکن است حُبّ امام حسین(ع) از منبع خاصتری سرچشمه گرفته باشد؛ ما از زمانی که پای منبرها نشستیم و در روضه شنیدیم که چه از خودگذشتگی و ایثاری در ماجرای کربلا اتّفاق افتاد و حضرت به اتّفاق همسر و فرزندان خود به خاطر خدا در این مسیر پُر مصیبت قدم گذاشت، از وقتی فهمیدیم که او اینچنین تمام قد در جبهه حقّ علیه باطل به مبارزه پرداخت و در این راه از همه چیز خود گذشت، به او علاقه مند شدیم و محبّت او به دلمان افتاد.
از روزی که او را شناختیم، مهر او را در دل یافتیم و هرچه این شناخت عمیقتر شد، محبّت ما به حضرت هم بیشتر شد...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#محرّم
#اباعبدالله
#ریشهی_محبت
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰چرا گریه کنم؟!
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*چهارم
درباره محبّت حرف زیاد زده میشود؛ خیلیها در این عالم تلاش میکنند تا محبوبهایی قلّابی برای من و شما بسازند. از شهوت و بردگی زنان در عالم بگیرید تا محبوبسازی شخصیّتهای خیالی در فیلم و سریال و رمان، و الگوسازی از سلبریتیها -انسانهایی با باطن توخالی که هیچ دارایی در این عالم ندارند.
اراده در جهان امروز بر این است که نظام حبّ و بعض مارا سازماندهی کنند. دستگاه شیطانی تلاش میکند تا تو به زور بعضی چیزها را دوست بداری و از بعضی چیزها بدت بیاید.
امّا دستگاه امام حسین(ع) فرق میکند؛ محبّت را به زورِ رسانه و صدها ابزار دیگر، در دل انسانها نمیکند. هرکس در این دستگاه قرار گرفت، انتخاب میکند و حضرت هم توفیق میدهد. پس یادمان باشد: «القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله...»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در دروان کودکی، اخوی ما دستمان را میگرفت و به دعای ندبه میبرد؛ در مجلس دعا، کیک و کوچهای هم میدادند که برایمان لذّت بخش بود ولی اصلی ترین دلیلی که باعث میشد در جلسه شرکت کنیم این بود که در آنجا کمی کار میکردیم و به بزرگترها برای برگزاری جلسه کمک میکردیم. دلیلی که در روضه ها شرکت میکرديم هم همین نوع لذّات کوچک بود.
آقای پناهیان هم میگفتند که در دوران کودکی، زمانی که در خانه مجلس روضه برگزار میکردیم، مادرمان به ما میفرمود اگر برای امام حسین(ع) کار کنید و به برگزاری روضه کمک کنید، شب که شد دو-سه استکان چای شیرین به شما میدهم. ما تمام روز را کار میکردیم که آخر شب چای شیرین بخوریم و این برایمان بسیار لذّت بخش بود.
از این دست لذّات در دروان کودکی برای همه ما وجود داشته است؛ امّا از یک جایی به بعد، دغدغهای از یک جنس دیگر در ما شکل گرفت؛ از زمانی که عقلانیّتی در ما ایجاد شد و با خود فکر کردیم: «راستی! واقعاً من چرا به مجلس روضه میروم و اشک میریزم؟».
به یاد دارم که در دوره نوجوانی که به هیئت میرفتیم، از خودم میپرسیدم که مردم چرا در روضهها گریه میکنند؟ مگر چه چیزی در این روضه ها وجود دارد که باعث گریه میشود؟ انصافاً تا مدّتها هم درگیر این سوال بودم، چون واقعاً سوال مهمی بود. دیگر از فضای لذّات کودکانه فاصله گرفته بودم و دغدغه اصلیام حلّ بعضی از مسائل بود.
از اوّلین پاسخ هایی که ما با آن مواجه شدیم، غم عظیم امام حسین(ع) بود؛ البته ارتباط با این غم در اوایل کمی دشوار بود ولی بعد از آنی که کمکم با این جنس از غم آشنا شدیم، با خود میگفتیم چه کسی میتواند مصیبت های وارده بر حضرت را بشنود و اشک از چشمانش جاری نشود؟ اوّلین جرقه های حبّ حضرت هم در همین جا زده شد؛ جایی که غم امام حسین(ع) قلب ما یعنی بزرگترین منبع و کاملترین لایۀ وجودمان را تحت تأثیر قرار داد و بعد از آن، دوست ایشان را دوست خود، و دشمنانش را دشمن خود دانستیم.
پس در گام اوّل، ما با مصیبت امام حسین(ع) ارتباط گرفتیم. البته در اینجا یک نکته بسیار مهم وجود؛ تا به حال دیدهاید کسی که در روضه اشک میریزد، حال بدی داشته باشد؟ اعصابش خرد باشد؟ افسردگی داشته باشد؟
فارق اصلی غم امام حسین(ع) با دیگر انواع غم همین است؛ قطعاً کسی که با مصیبت امام حسین(ع) ارتباط میگیرد، از آن متأثّر میشود و اشک میریزد ولی همین گریه باعث نشاط و لذّت او میشود. اصلاً جنس این غم متفاوت است. ریختن دو قطره اشک برای امام حسین(ع) باعث میشود همۀ عالم را دوست بداری، حالت خوب بشود، تمام گناهانت پاک شود، هفتاد مصیبت از تو فاصله بگیرند، خیرات به سمتت هجوم بیاورند، صورتت نورانی بشود و هزاران ثمرۀ دیگر که ارتباط با این غمِ خاص، به ارمغان میآورد.
امّا رفقا! خوبانی هم در این عالم هستند که فقط در لایه ارتباط به این مصیبت باقی نمیمانند و به لایههای بعدی وارد میشوند...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#محرّم
#اباعبدالله
#چرا_گریه_کنم؟
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰 پنچ نحوۀ برقراری ارتباط با حادثه کربلا (۱)
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*پنجم
بعد از ارتباط با غم حادثۀ کربلا، کمکم وارد لایههای بعدی شدیم؛ جایی که فهمیدیم ارتباط با این حادثۀ عظیم، وجوه و جلوات مختلفی دارد که باعث میشود انسانها به پنج گونه مختلف با آن نسبت بگیرند:
الف) ارتباط گیری با وجوه انسانی حادثه:
شاید همانطور که شنیده باشید، بسیاری از بزرگان و اندیشمندانِ مکاتب مختلف فکری و دینی دربارۀ حادثه کربلا به بحث و گفتگو پرداختهاند؛ اغلب آنها این حادثه را تراژدیی دردناک در مقیاسی عظیم توصیف کردهاند و برای رنج دیدگان حادثه گریستند و به حال مسبّبان آن تأسّف خوردهاند.
با اینکه این نگرش به حادثه عاشورا بسیار ارزشمند است ولی در عین حال سطحی و حداقلیست. نمیتوان حادثهای با این عظمت را محدود به داستانی تراژدیک کرده و گفت: «حدود هزار و چهارصد سال پیش، عدّهای از اشقیاء خونِ انسانی پاک و بیگناه را بر زمین ریختند و خانواده او را به اسارت گرفتند و آه که این، چقدر غمانگیز است». چنین نگاهی به واقعۀ کربلا، نگاهِ کاملی نیست.
ب) ارتباط قلبی در سطح حداقلّی:
در این مرحله، انسان یک قدم از ارتباطِ صِرف با وجوه انسانی فراتر رفته و نسبت به اباعبدالله(ع) احساس محبّت و نزدیکی هم میکند؛ از اینکه حضرت با آن شرایط فجیع به شهادت رسید و اهلبیتش به اسارت گرفته شد غصّه میخورد؛ برای آن حضرت، لباس سیاه برتن کرده و عزاداری میکند ولی در همین سطح باقی میماند؛ یعنی قدم برداشتن در مسیر امام حسین(ع) به دغدغه روزانه زندگی او تبدیل نمیشود؛ در واقع این حبّ در عمل جلوهگر نمیشود؛ حبّیست که امتداد ندارد.
ج) ارتباط قلبی و تعهّد عملی:
با ورود به این مرحله، حبّ اهلبیت و امام حسین(ع) در تمام شئون زندگی تبلور پیدا میکند؛ انسان سعی میکند همانند امام حسین زندگی کند و با کسانی همانند اشقیاء دشت نینوا مبارزه میکند. اگر حرم اهلبیت نیاز به حفاظت داشت، جان بر کف آماده نبرد و شهادت میشود و حاضر است جان عزیز خود را در مسیر سیّدالشهدا(ع) فدا کند، دُرست همانند مدافعان حرم. در این مرحله، حضور اهلبیت(علیهم السلام) در زندگی انسان مدام جدّی و جدّیتر میشود.
د) تلاش برای کسب معرفت... #ادامه_دارد
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#محرّم
#اباعبدالله
#ارتباط_با_کربلا
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰 پنچ نحوۀ برقراری ارتباط با حادثه کربلا (۲)
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*ششم
د) تلاش برای کسب معرفت:
دو مرحلۀ آخر از اهمیّت بسیار ویژهای برخوردارند؛ یعنی پس از پشت سر گذاشتن مراحل قبل و کسب محبّت و متعهّد شدن به سبک زندگی عاشورایی، قرار است حیاتی که از آن سخن گفتیم شروع شود. از اینجا به بعد است که انسان میتواند واقعاً مصداق «فالیرحل معنا» شود.
در این مرحله است که روضه رفتنها و گریهها کارایی خود را بیشتر نشان میدهند؛ اینکه به جرأت میتوان گفت خوبان عالم جملگی با ابا عبدالله الحسین(ع) نسبت گرفته اند.
آنهایی که به این مرحله راه پیدا میکنند کسانی هستند که به چند مطلب مهم توجّه و تنبّه پیدا کرده اند؛ به این باور رسیده اند زندگی در این زندان دنیا، کوتاه و گذراست و حیات واقعی را باید در جای دیگری جستوجو کرد. کسی که به چنین درکی رسیده باشد، متوجه میشود که اکنون به "معرفت" نیازمند شده است؛ در مییابد که حبّ حداقلی به هیچ عنوان کافی نیست و باید با "معرفت" به آن ضریب داد که اگر چنین شد، سرمایه انسان بینهایت میشود. حُبِّ حداقلی، توانایی گذر دادن ما از مرحلۀ چهارم و پنجم را ندارد و در این مراحل، به معرفت احتیاج داریم.
رفقا! حواسمان باشد که اگر تا کنون به مباحثی از جنس مباحث معرفتی احساس نیاز نکردهایم، اگر هنوز سؤالات معرفتی برای ما ایجاد نشده است تا برای یافتن پاسخ آن به کتُب و منابع مختلف مراجعه کنیم و اگر هنوز هم کسب "معرفت" مسئله ما نیست، باید بدانیم که یک جای کارمان لنگ میزند. با این اوصاف نخواهیم توانست وارد مراحل چهارم و پنجم بشویم.
برای کسب معرفت نیز راهکارهایی وجود دارد؛ به عنوان مثال "شنیدن" و "خواندن" سخنان عالمان الهی و کسانی که جوانی و عمر خود را در این مسیر صرف کردهاند؛ بقول مولانا: «آدمی فربه شود از راه گوش * جانور فربه شود از راه نوش». در مرحلۀ بعد، مسلّماً "فکر کردن" میتواند باعث افزایش معرفت انسان بشود که بدون تفّکر انسان با چارپایان فرقی ندارد.
لذا بسیاری از بزرگان در دهه محرّم، جلسات "تفکر" برگزار میکنند و معتقدند که باب معرفت در این دهه باز است. به راستی هم که در این دهه رزق عِلمیشان افزایش مییابد.
و) معیّت با امام:
پنجمین نحوۀ برقراری ارتباط با حادثه کربلا، "معیّت با امام(ع)" است؛ سالک حقیقیِ این طریق در مرحلۀ پنجم با نفس حضرت ارتباط میگیرد و اصلاً وجودش تبدیل به بخشی از وجود ابا عبدالله(ع) میشود.
به عبارت بهتر، حالا که انسان محبّت خود را به معرفت آمیخته، احساس میکند که در همین دنیا وارد "جنّت الحسین(ع)" شده است؛ زیرا دنیا برای او معطّر به عطر و رایحۀ امام حسین(ع) میشود که همین امر، زندگی در دنیای تنگ و تاریک و محدود را لذّتبخش میکند. از اینجا به بعد حالِ انسان همیشه خوب است، پرخاش نمیکند، کینه به دل نمیگیرد و مسائل کم اهمیّت او را آزده خاطر نمیکند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
بر اساس آنچه گفتیم، میتوانیم حُبّ را به دو قسم کلّی تقسیم کنیم؛ «حُبّ حداقلّی» که تقریباً هیچ کارایی خاصّی ندارد و نمیتواند محرّک ما برای ایجاد تغییر و رشد باشد و صرفاً پوشالی از محبّت اهل بیت(علیهم السلام) را به تن ما میکند. در مقابل، حُبِّ محبّ ترقّی پیدا کرده و بعد از آمیختن با معرفت، تبدیل به «عشق» میشود. عشقی که سوخت لازم برای حرکت، ایجاد تغییر و پرواز بر فراز قلمرو حیات طیّبه را برای انسان فراهم میکند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#محرّم
#اباعبدالله
#ارتباط_با_کربلا
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰 مگر این غم چه دارد؟
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*هفتم
اوّلین باری را که برای اباعبدالله گریه کردم هنوز به خاطر دارم؛ شب ششم یا هفتم محرّم بود که مدّاح روضه علی اصغر و حضرت عبّاس میخواند. همانجا بود که با خودم گفتم اگر این اتّفاقات برای برادر کوچکتر یا برادر بزرگتر خودم میافتاد، چه حسّی پیدا میکردم؟ بعد خودم را جای امام حسین(ع) گذاشتم که دچار همین مصائب شده بود؛ خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. همین گریه امتداد پیدا کرد و شب عاشورا برای خودِ اباعبدالله گریه کردم که چقدر شرایط سختی داشته است.
جنس این غم طوریست که کودک، نوجوان، پدر، مادر، پیرزن، دختر، پسر در سنین مختلف با آن ارتباط میگیرند. همگی هر سال برای این مصیبت مجلس روضه برپا میکنند و عزاداری میکنند.
امّا نکته قابل توجهی در اینجا وجود دارد؛ به نظر شما چرا این مردم از عزاداری خسته نمیشوند؟ گریه و عزاداری برای مصبیت های عادّی بیش از 40 روز و شش ماه و یک سال طول نمیکشد. پس چه عنصری در این غم وجود دارد که همیشه مانند داغ تازهای در دلها زنده است؟ چه چیزی باعث این کشش و جاذبه میشود؟
سادهانگارانه است اگر فکر کنیم باعث این اتفاق، تنها و تنها مصائب وارد بر امام حسین(ع) است؛ مگر میشود حیات این غم فقط و فقط وابسته به مطالب مطروحه در لهوف باشد؟ اینکه امام حسین مظلومی به کربلا آمد و خانواده خود را هم فدا کرد و در آخر شهید شد و... اگر همین بود که باید در همان چند سال اوّل تمام میشد و نهایتاً اسمی از آن باقی میماند.
امّا این غم هر سال در دهه های محرّم و هر هفته در هیئات مختلف مرور میشود و همیشه مانند شعلهای سوزان، قلب محبّان حسین(ع) را آتش میزند.
تا به حال این سوال را درست و حسابی از خودتان پرسیدهاید که چرا برای امام حسین(ع) گریه میکنید؟ آیا واقعاً شما به خاطر یک تراژدی تاریخی که متعلّق به 1400 سال پیش است، اینقدر عزاداری و گریه میکنید؟ مگر میشود یک اتفاق تلخ تاریخی، عالم را اینگونه زیر و رو کند؟ قطعاً یک مصیبت بدون تکرار با سالیان سال فاصله، عقلاً و عملاً امکان یک چنین سیر وجودی و یک چنین تأثیرگذاری در عالم را ندارد. پس حتماً یک چیز غیر عادّی در این میان وجود دارد؛ ظاهر این غم، باطنی دارد.
اگر کمی دقّت بکنیم و محاسبهای انجام دهیم، میبینیم که در ابتدا دلیل آمدن ما به روضه، ناراحتی از این غم و مصیبت بود؛ همیشه هم به خودمان میگفتیم که ای کاش آنجا بودیم و در رکاب حضرت میجنگیدیم و... بالاترین مرتبۀ ارتباط با ظاهر این غم هم همین بود.
امّا از یکجایی به بعد، ما از غم و مصیبت فراتر رفتیم. دیگر دلیل آمدن ما به روضه، صرفاً مصیبتی که 1400 سال پیش اتفاق افتاده نبود؛ ما از مصبیت فراتر رفتیم و جانمان به محبّت حضرت آمیخته شد و همان بود که مارا تا روضه ها میکشاند. از آنجا به بعد اشکهای ما رنگ و بوی دیگری پیدا کرد...
ما با روضه شروع کردیم و با محبّت ادامه میدهیم؛ اگر غیر از این باشد، روضه چیزی غیر از ملال به همراه نخواهد داشت. چه بسیار آدم هایی که با روضه شروع کرده اند ولی نتوانسته اند ادامه بدهند؛ به عشق نرسیده اند. در عمل، فقط در معدود مناسباتی میتوانند بر امام حسین(ع) گریه کنند. نهایتاً تاسوعا و عاشورا را عزاداری میکنند امّا گوش دادن روضه به مدّت ده شب ویا بعد از آن، در هیئت های هفتگی برایشان خسته کننده است.
اما اینکه شما یک دهه روضه گوش میدهید و گریه میکنید و خون از دل شما میجوشد و خسته هم نمیشوید، به این خاطر است که روضه آمدن شما ریشه در محبّت دارد. این روضه و مصیبت معجزهای است که میتواند حال مارا خوب کند، مارا دوباره زنده کند و تمام مشکلات را حل کند؛ چون این روضه به حبّ متصل و از همین محبّت سرچشمه میگیرد: «آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم * دل خونتر از شقایق دشت بلا شدیم»...
از این روضۀ متصل به محبّت، خیلی کارها برمیآید...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#محرّم
#اباعبدالله
#این_غم_چه_دارد؟
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey
﷽
🔰 یک قاعده مهم
▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!"
✍🏻حجتالاسلام ایمان عادلی
┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄
*هشتم
اگر قرار شد مصداق ادبمان را پیدا کنیم، باید به یک قاعده توجّه ویژه داشته باشیم؛ این قاعده، قاعده مهمّیست و برای درک هرچه بهتر این قاعده، آنرا در ضمن خاطرهای بیان میکنیم؛ یادم هست یکی از دوستان ما نقل میکردم:
برای کمک به برگزاری هیئتی (هیئت ثارالله قم)، اعلام آمادگی کرده بودم. مسؤول هیئت با من تمام گرفت و مرا به جلسهشان دعوت کرد. در حین برگزاری جلسه، هرکس بخشی از مسوولیت های اجرایی هیئت را عهده دار میشد و وظایفی برای او تعیین میگردید.
نوبت که به من رسید، مسوول هیئت از من پرسید: «مایلید چه مسوولیتی را به عهده بگیرید؟»
من هم پاسخ دادم: «فرقی نمیکند؛ هر کاری که باشد، انجام خواهم داد».
از قضا مسوولیت شستوشو و نظافت سرویس های بهداشتی به من رسید! من هم بلافاصله قبول کردم. امّا مقداری که گذشت، دودوتا چهارتا کردم و چرتکه انداختم و با خودم فکر کردم: «من تجربه های زیادی در هیئتداری داردم و کارهای مختلفی را انجام داده ام و میتوانم از پس مسوولیت های سنگینتری هم بر بیایم؛ حیف نیست که وقت خود را صرف چنین کاری کنم؟ بالآخره من میتوانم در این دستگاه، کارهای بزرگتری انجام دهم و مفیدتر واقع شوم و توفیقات بیشتری کسب کنم...» و از این جور فکرها.
بعد از مدّتی با مسوول هیئت تمام گرفتم و گفتم: «جمع بندی من آنست که میتوانم کارهای بزرگتری را انجام بدهم؛ کارِ بهتری از شستن دستشویی ها برای من سراغ ندارید؟»
مسوول هیئت هم که شخص رِندی بود در جواب به من گفت: «یعنی نمیخواهید برای امام حسین(ع) دستشویی بشورید؟ خیلی خُب، اگر کارِ دیگری بود به شما اطّلاع خواهم داد...» و بعد، هیچ خبری نشد...
نکته اصلی اینجاست که در وادی عشق امام حسین(ع)، چرتکه انداختن معنا ندارد. عقلانیّت خشک و منضبط تا یک جایی جواب میدهد. این نحوه از حساب و کتابِ عقلانی که این دوست عزیر انجام داده بود، از همین جنس است: عقلانیّت مبتذل و دم دستی. این جنس از عقلانیّت در وادی امام حسین(ع) راه به جایی نمیبرد.
اوج شکوفایی عقل، زمانیست که به عشق میرسد. آقای دکتر دینانی در کتاب سه جلدی "دفتر عقل و آیات عشق" این مدّعی را مورد بررسی قرار میدهند که اوج عقلانیّت، پیوند آن با عشق است و اوج عشق زمانیست که عقلانیّت درستی پشتوانه آن قرار گرفته باشد.
در موقعیّتی که کاری به عهده انسان گذاشته میشود و اتفاقاً میلی هم به انجام آن نیست، باید ادب کرد؛ ادب در این مورد حکم میکرد حالا که مسوولیتی به او رسیده است، آنرا تمام و کمال و بی چون و چرا انجام دهد. ادبی که نمیتوان آنرا با قواعد عقلانی مبتذل توضیح داد. اصلاً در چنین مواردی، عقل حقّ دخالت ندارد.
بعدها این دوست ما برایمان تعریف میکرد که توفیق انجام بسیاری از کارها از او سلب شد و دیگر فرصت حضور و خدمت در این هیئت هم برایش مهیّا نشد. چرا؟ چون به یک قاعده خاصّ توجه نکرده بود: عقلانیّت مبتذل در دستگاه امام حسین(ع) راه به جایی نمیبرد...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#محرّم
#اباعبدالله
#یک_قاعده
#حُبّ_کَم_ممنوع
@NafirNey