شعری که همین روزها، «دم در باب القبله در مقابل امام حسین بعد از زیارت» توسط دوست شاعرمان سروده شده: تربت چرا؟ که خود بشوم خاک پای او... آن را که می‌کنم همه دم جان فدای او یا رب مرا ببخش اگر زنده ام هنوز من سعی می‌کنم که بمیرم برای او شاید لیاقتم ز سگان نیز کمتر است تا پاسبان شوم همه صحن و سرای او آخر زمان و لحظه دیدار می‌رسد آن لحظه ای که سر بنهم زیر پای او جان ها همه فدای پسرهای فاطمه ای کاش میشدم ز تولد فدای او یک شب چنان که اذن گرفتم ز ماهتاب فرداش سر به سجده نهم از ولای او باشد اگر که زندگی و عمر بی حسین بهتر همانکه جان بسپارم برای او من رو به روی خون ایستاده‌ام تعظیم می‌کنم ز سرم تا به پای او هر گز نمیشود که به تشبیه و غیر هم اذعان کنم به عزت و جاه و بهای او فریاد می‌کشم به تمنات یا حسین زان دختری که بسته شده چشم های او من را ببخش اگر به ادب خو نیافتم یا رب مرا ببخش تو در این سرای او صابر اگر که جان ندهی در برابرش شیطان گرفته جان تو را بی ولای او