رمز و راز آفرینش عالم خاکی و انسان/1
ظلمات و نور هردو رمز خلقت عالم توسط خداوند متعال هستند.
همه چیز در تاریکی غیب است و همه چیز در نور ظاهر پس می توان نور را به ظاهر و تاریکی را به باطن تشبیه کرد، کل عالم باطن و ظاهر دارد چه انسان چه عالم هستی و چه خلقت.
هر ظاهری باطنی و هر باطنی ظاهری دارد از باطن به ظاهر رسیدن در خلقت یعنی از تاریکی به روشنایی رسیدن و سپس رسیدن به مقام فنا.
آفرینش انسان از شب آغاز می شود و به روز می رسد یعنی از باطن به ظاهر می رسد همان طور که می دانید آفرینش در شب قدر انجام شد و قرآن نیز در شب قدر نازل شد، نازل از نزول و پایین آمدن یا تنزل می آید پس قرآن هم مانند انسان از عالم بالا به عالم عنصری آمده و هیکل خاکی پیدا کرده و روی چرم که برابر است با ماهیت خاک در گوسفند نوشته شده، خود قرآن هم همان طور که قبلاً گفته شد ظاهر و باطن دارد .
در شب قدر عالم به اندازه می رسد وموجودات به شکل ظاهر در می آیند. روح انسان تنزل پیدا می کند تنزل از محدودیت می آید یعنی روح انسان محدود می شود و در عالم جسم محدود می شود.
حال انسان کامل که به کرامات و نور وجودی خود رسید تمایل به صعود دارد و از ظاهر به باطن برسد یعنی از جسم خلاص شود و به جایگاه اصلی خود بازگردد.
نقطه مقابل لیل القدر یوم الحشر است، روز حشرت، نور همه چیز را ناپدید می کند و میمیراند اشیاء از شکل در می آیند و به غایت خود در عالم بالا می رسند. درشب به اندازه رسیدن و در روز به غایت رسیدن است، در روز حشر چیزی پنهان نیست همه پرده ها کنار می رود و حقیقت هستی به مانند آفتاب آشکار می شود.
پیامبر (ص) که نور قرآن بر قلب او نازل شد هم شب را طی کرده و هم روز به عبارتی دیگر او هم شب قدر است و هم روز حشر.
حال به شب قدر برگردیم در مباحث عالم کبیر و صغیر گفته شد که انسان سه عالم دارد یک عالم عقل و دو عالم میانه و سه عالم پایین یا تحت القمر، حال نگاهی به چهار عنصر در طبیعت بیندازید پایین ترین مرتبه خاک است و بالاترین مرتبه باد( روح از نفحت و راح و ریح که به معنی باد است می آید) و بعد از باد آتش است که همان عالم اثیری است و سپس آب که سقف آسمان است و سپس زمین که از خاک است و دیگر کرات عنصری.
در زمین هم همین قضیه حاکم است خاک را در آب بریزید پایین آب قرار می گیرد و هوا بالاتر آب. اگر همه چیز در قرآن از آب ساخته می شود پس خاک هم کشتزار آب است.
اصلا دلیل عدم سجده آتش بر خاک یعنی شیطان بر انس که همان تجلی اسماء خداوند است همین ماهیت آتش اوست که ذاتا خود را برتر از خاک می داند در حالی که آتش توان حفظ چیزی در خود را ندارد و چیزی را در خود پرورش نمی دهد و برعکس خاک که همه چیز را در خود حفظ می کند آتش همه چیز را در خود میسوزاند و شاید دلیل اسم ابلیس که به معنی وارونگی نیز می باشد یعنی آتشی که ممکن است پایین تر خاک باشد (در این رابطه در عالم کبیر به آتشفشان می توان اشاره کرد که گداخته ای از آتش در کوه که نماد شکوه و انسان است قرار دارد) در عالم همه چیز در نهایت به خاک ختم می شود چه آتش چه آب و هرچیزی که توسط اینها ساخته شده باشد پس دلیل برتری دیگر خاک بر آتش نیز این مسئله است.
نکته: شاید سوال شود که اگر عالم مادی از خاک است و همه چیز در آن تبدیل به خاک می شود آیا اجنه که از جنس آتش اند نیز در عالم مادی بعد از مرگ تبدیل به خاک می شوند؟ جواب مثبت است، در علوم غریبه مرگ جنیان که با سوختن همراه است یک خاکستری بسیار کوچک اندازه یک سر سوزن وجود دارد که خود او نیز سمی و خطرناک است(با جیوه ارتباط دارد)
نفس خویش←@nafsma→