#قصه_شب
🥀
#کربلا
در زمان های قدیم، خلیفه ای به نام یزید به مردم ظلم می کرد و کارهای بدی انجام می داد. در زمان این خلیفه امام سوم ما به نام امام حسین علیه السلام زندگی می کرد.
امام حسین علیه السلام پسر امام علی و حضرت فاطمه و نوه پیامبر اسلام است. ایشان همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند و بچه ها را خیلی دوست داشتند.
امام حسین وقتی ظلم یزید به مردم را می دید، ناراحت می شد و به مردم می گفت: «از آدمهایی که کارهای زشت می کنند و به مردم ظلم می کنند همیشه دوری کنید.»
به خاطر اینکه مردم امام حسین (علیه السلام) را دوست داشتند و از یزید و کارهای او متنفر بودند، یزید با امام حسین (علیه السلام) دشمن شد.
امام حسین که می خواست به مردم کمک کند، بعد از اینکه نامه های زیادی از مردم کوفه دریافت کرد، با خانواده و یاران وفادارش به سمت کوفه حرکت کرد.
کاروان امام حسین و یارانش به سرزمینی به نام کربلا که در نزدیکی کوفه قرار داشت، رسیدند و بارها را از شترها پیاده کرده و خیمه هایی برپا کردند. در نزدیکی کاروان امام حسین (علیه السلام) رودخانه ای وجود داشت که بزرگترهای کاروان مشک ها (جای آب) را از آب آن رودخانه پر می کردند.
بچه های عزیزم اما مردم کوفه که برای امام حسین (علیه السلام) نامه هایی را نوشته بودند، به جای اینکه به استقبال امام حسین (علیه السلام) بیایند، به خاطر گرفتن پول از یزید با دشمنان همراه شده و به جنگ امام حسین (علیه السلام) و یارانش آمدند.
عزیزانم امام حسین (علیه السلام) و یاران او که از قویترین و شجاع ترین آدم های آن زمان به شمار می آمدند، مواظب بچه ها و زنان بودند تا دشمنان نتوانند به آن ها آسیبی برسانند اما سپاه دشمن بسیار زیاد بود و سپاه امام حسین تنها 72 نفر بودند.
امام حسین (علیه السلام) و یارانشان چند روزی را در کربلا بودند و دشمن آب را بر روی آنها قطع کرده بود و همه تشنه بودند و بچه ها آب می خواستند.
دشمنان سنگدل نمی گذاشتند که امام و یارانش به سمت رودخانه بروند و از آن آب بیاورند. بچه ها که از همه تشنه تر بودند، به نزد عمویشان حضرت عباس علیه السلام که بسیار شجاع بود و از دشمنان نمی ترسید، رفتند و به ایشان گفتند عمو جان ما تشنه هستیم و آب می خواهیم.
حضرت عباس که دوست نداشت ناراحتی بچه ها را ببیند، با 20 نفر دیگر به سمت رودخانه رفت. حضرت عباس (علیه السلام) با حمله به دشمنان سعی کردند که حواس آن ها را پرت کنند تا یارانش بتوانند مشک ها را از آب پر کنند، اما دشمنان تیر های خود را به مشک ها زدند و آن ها را سوراخ کردند.
حضرت عباس (علیه السلام) خودشان به سمت رودخانه رفتند و مشکی را از آب پر کردند اما زمانی که می خواستند به سمت خیمه ها بیایند، سربازان دشمن شروع به تیراندازی به او کردند.
عموی خوب بچه ها وقتی دو دستش زخمی شد، مشک آب را با دندان گرفت و به سمت خیمه ها رفت، اما تعداد زیادی از دشمنان به سمت او حمله کردند و مشک را پاره کرده و حضرت عباس بهترین عموی دنیا و برادر شجاع امام حسین (علیه السلام ) را به شهادت رساندند.
بچه های عزیزم در روز عاشورا نه تنها حضرت عباس (علیه السلام ) به شهادت رسیدند، بلکه هنگامی که جنگ میان دشمنان و یاران امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا بالا گرفت، خانواده و یاران امام حسین (علیه السلام ) مثل حضرت علی اکبر فرزند امام حسین، قاسم، ابوبکر، عبدالله و حسن فرزندان امام حسن (علیهالسلام) نیز به شهادت رسیدند.
کوچکترین کسی که در کربلا شهید شدند، علی اصغر فرزند 6 ماهه امام حسین بودند. روز دهم محرم یا روز عاشورا که همه یاران امام حسین تشنه بودند، حضرت علی اصغر علیه السلام طفل شیرخواره امام حسین نیز از تشنگی بسیار بی تابی می کرد.
امام حسین علیه السلام او را برداشته و به میدان جنگ برد. سپس او را را میان دو دستان خود گرفت و به دشمنان گفت: « آیا نمی بینید که این کودک شیرخوار چگونه از تشنگی بی تاب است؟ اگر به من رحم نمی کنید لااقل به این کودک رحم کنید.»
اما سپاهیان دشمن به سخنان امام توجهی نکردند و به طرف حضرت علی اصغر علیه السلام تیر اندازی کرده و او را به شهادت رساندند.
بچه ها در روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) نیز همراه یارانش با شجاعت جنگید و بسیاری از دشمنان را از بین برد، اما دشمنان که بسیار زیاد بودند، سر انجام امام حسین و یارانش را به شهادت رساندند، خیمه ها را آتش زدند و زن و بچه ها را اسیر کردند.
عزیزانم حالا که داستان امام حسین (علیه السلام ) را شنیدید، می دانید که چرا ما هر سال روز عاشورا به هیئت ها می رویم و برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری می کنیم و سینه می زنیم و گریه می کنیم. داستان شهادت امام حسین (علیه السلام ) به ما یاد داد که نباید در برابر ظلم سکوت کنیم، ظلم هیچ گاه ماندنی نیست و از بین خواهد رفت.
آموزش نقاشی صفر تا صد
💯
@naghash110