لو کنجکاو همونطور به طناب خیره شده بود ، اون با خودش گفت :” این طناب قبلا اینجا نبود؟ یعنی این چی میتونه باشه ؟ از کجا اومده اینجا؟”
لو کنجکاو تصمیم گرفت که طناب رو دنبال کنه تا ببینه به کجا میرسه. به خاطر همین اون کنار طناب شروع کرد به قدم زدن و شن و ماسه هارو هم از روی طناب پاک میکرد. لو رفت و رفت و رفت.به نظرش میرسید که طناب برای همیشه ادامه داره و به جایی نمیرسه.اون خیلی طولانی بود بچه ها.
لو کنجکاو باز هم رفت و رفت .اون حالا خیلی از خونش دور شده بود ،اماهنوز به نظر میرسید که طناب تمومی نداره و همچنان ادامه داره. بعد اون با خودش گفت :” من بالاخره میفهمم انتهای این طناب به کجا میرسه، من راز این طناب رو کشف میکنم”
به خاطر همین لو شروع کرد به سوال پرسیدن از همسایه هاش.شاید کسی چیزی راجع به این طناب بدونه و بتونه به لو کمکی کنه.اون اول از یک ماهی مرجانی پرسید:”آیا تو میدونی انتهای این طناب که تو شن و ماسه کف اقیانوس افتاده به کجا میرسه؟ همونطوری که داری میبینی این طناب خیلی طولانیه”
ماهی مرجانی یه نگاهی به طناب طولانی انداخت و گفت :” شاید این یه مار باشه که تازگیا به اینجا اومده و برای خودش خونه ای درست کرده، اون حتما همسایه جدیدمونه”
لو کنجکاو یه کمی فکر کرد و بعد گفت :” نه به هیچ وجه، اصلا ماری به این طولانی وجود نداره، این نمیتونه مار باشه”
لو رفت و رفت تا به یه ماهی صورتی رسید.لو ازش پرسید :” آیا تو میدونی انتهای این طناب که تو شن و ماسه کف اقیانوس افتاده به کجا میرسه؟ همونطوری که داری میبینی این طناب خیلی طولانیه”
ماهی صورتی جواب داد:” من در این مورد چیزی نمیدونم.اصلا تا حالا همچین چیزی ندیدم ولی تو میتونی از لاک پشت سوالتو بپرسی شاید اون بدونه آخه اون در طول مهاجرت سالانه خودش چیزای زیادی رو میبینه”
لو به سرعت به خونه لاک پشت رفت ولی اونو پیدا نکرد.لو از یه دلقک ماهی که داشتاون اطراف شنا میکرد درباره لاک پشت سوال کرد و دلقک ماهی به لو گفت که لاک پشت امروز مهاجرت خودش رو به یه جایدیگه شروع کرده و داره میره.لو تا اینو شنید به سرعت حرکت کرد تا قبل از رفتن لاک پشت بتونه با اون صحبت کنه.
لو کنچکاو رفت و رفت تا اینکه به لاک پشت رسید ،لاک پشت به همراه چندتا لاک پشت دیگه داشتن داشتن توی اقیانوس شنا میکردن.لو به لاک پشت نزدیک شد و ازش پرسید :” دوست من آیا تو درباره انتهای این طناب کهتو شن وماسه کف اقیانوس افتاده چیزی میدونی؟ همونطوری که داری میبینی این طناب خیلی طولانیه”
لاک پشت گفت :” توواقعا خرچنگ کنجکاوی هستی لو ، اینی که داری میبینی طناب نیست این اسمش کابله. صد تا از اینا تو اقیانوس وجود داره و هزاران کیلومتر هم ادامه دارن ، اونا به مردم کمک میکنن تا از راه دور به وسیله یک شبکه ارتباطی به اسم اینترنت با هم در ارتباط و گفتگو باشن”
بعد لاک پشت رو کرد به لو کنجکاو و بهش گفت :” بامن بیا ، من بهت نشون میدم که این کابل تا کجا میره، هنوزیک کمی وقت دارم”
بعد لاک پشت و لو با همدیگه به راه افتادن تا به نزدیکی یک کشتی رسیدن. لاک پشت گفت :” به این کشتی نگاه کن لو ، این کابل خراب و پاره شده رو تعمیر میکنه ، شاید یکی از کوسه ها اونو گاز گرفته باشه.” بعد لو پرسید :” اما آدما با اینترنت چه کاری انجام میدن ؟”
لاک پشت گفت :” اونا از اینترنت چیزای خوب و مفید یاد میگیرن ، به همدیگه پیام میدن و حتی میتونن بازی کنن. این یه شبکه ایه که به سرعت پیام ها و اطلاعات رو جا به جا و منتقل میکنه، اصلا هم مهم نیست که چقدر دور باشی یا فاصله داشته باشی”
لو کنجکاو که کلی اطلاعات درباره اینترنت یاد گرفته بود خوشحال شد و از لاک پشت تشکر کرد.بعد اون خودش رو برای اجرای یک نقشه خیلی مهم آماده کرد.
لو رفت و رفت تا به یک کابل اضافه رسید بعد از اون استفاده کرد و یک مرکز ارتباط از راه دور برای همه موجودات اقیانوس باز کرد تا اونا بتونن با دوستای دیگه شون توی اقیانوس های دیگه حرف بزنن و بازی کنن.
#صفحهدوم