باید از متولیان تعلیم و تربیت یعنی وزارت آموزش و پرورش گله مند بود،چرا که امروزه بیش از دغدغه تربیت و تعلیم و رشد دانش آموزان ،دغدغه معیشت و طرح رتبه بندی و...معلمان را سرگرم کرده است ... البته همه معلمان عزیز را عرض نمیکنم،اما غالب ایشان با امر بنیادین تربیت،دیگر بیگانه اند. یادم می آید در تهران خودمان در دهه شصت،چه برنامه های مفیدی توسط مدارس و معلمان امورتربیتی و معاونت پرورشی مدارس ،اجرا میشد. گروه های متعدد سرود،تئاتر،کتابخانه،نمازخانه،روزنامه دیواری،بسیج،ورزشی،تبلیغات و هنری،پخش فیلم با آپارات،انجمن اسلامی و... که نه تنها اوقات فراغت دانش آموزان را پر میکرد،بلکه همه این امور بهانه ای بود برای یادگیری زندگی اجتماعی،مسئولیت پذیری و تعهد و رشد و دغدغه مندی و... اما امروزه دیگر در کمتر مدرسه ای شاهد برنامه های تربیتی و دینی هستیم. گروه سرود بچه های آباده،یا گروه سرود بچه های جنوب شهر تهران که سرود خمینی ای امام را در فرودگاه مهرآباد اجرا کردند و خاطرات به یاد ماندنی برای ملت خلق کردند،نمونه هایی از صدها و هزاران گروه سرود آن دوران است. چه شهدای والامقامی که این گونه راه را یافتند و خونشان با خون معلمین خود در سنگرهای غیرت و مردانگی بهم آمیخت... اما با کمال تاسف امروزه بسیاری از دانش آموزان ما،ساسی مانکن ها را بهتر از فهمیده ها میشناسند و این یعنی خسران فرهنگی عمیق... ای کاش معلمین عزیزمان، یکبار هم بخاطر قتل عام فرهنگی بچه هایمان در شبکه های اجتماعی و اینترنت و...تحصن میکردند،یا برای اجرای سند خفت بار۲۰۳۰ دست به راهپیمائی و تجمع میزدند... آموزش و پرورش ما نه تنها از پرورش دینی و انقلابی تهی است بلکه از پرورش اصول زندگی و مهارتهای اجتماعی و شخصیتی نیز بسیار عقب است. چندی قبل یکی از دوستان چهل مهارت را که در مدارس کشور فنلاند مورد توجه قرار دارد را برای بنده ارسال کرد که جای تاسف فراوان دارد،که چقدر ما عقبیم. بگذریم که درد دل بسیار است ... در پایان جا دارد روز معلم را به اندک معلمانی که هنوز معلمی را شغل انبیاء ،ودانش آموزان را امانت های الهی ،میدانند و دغدغه تربیت نسل مهدوی را در دل دارند،صمیمانه تبریک بگویم و دست یکایکشان را ببوسم.