🍃🌹🍃 ۴۵🗞🗞 نامه به عثمان بن حنیف، قسمت دوم 👈اي به خدا سوگند! اگر شخصي ديدني بودي، و قالب حس كردني داشتي، خدا را بر تو 👈به جهت كه آنها را با آرزوهايت دادي، و كه آنها را به افكندي، و كه آنها را نابودي كردي، و هدف انواع بلاها قرار دادي كه ديگر راه پس و پيش ندارند 👈اما هيهات! كسي كه در تو قدم گذارد كرد، و آن كس كه بر تو سوار شد گرديد، كسي كه از تو رست شد، آن كس كه از تو به گذشت نگران نيست كه تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزي است كه گذشت. 👈 از برابر ديدگانم شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه سازي، و مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهي مرا ، به خدا سوگند، سوگندي كه تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به وادارم كه به يك قرص نان، هرگاه بيابم، و به نمك به جاي نان خورش قناعت كند، و آنقدر از چشم ها ريزم كه چونان چشمه اي درآيد، و اشك چشم پايان پذيرد. آيا سزاوار است كه فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند، و علي نيز از زاد و توشه خود و استراحت كند؟ 👈چشمش روشن باد! كه پس از ساليان دراز، رهاشده، و گله هاي گوسفندان را قرار دهد!! خوشا به حال آن كس كه مسووليتهاي را در پيشگاه خدا به رسانده، و در راه خدا هرگونه و تلخي را به جان ، و به شب زنده داري پرداخته است، و اگر خواب بر او چيره شود بر روي زمين خوابيده، و دست را خود قرار مي دهد، در گروهي كه از معاد خواب را از چشمانشان ، و پهلو از بسترها گرفته، و به ياد پروردگار در حركت و با طولاني گناهان را زدوده اند. (آنان حزب خداوندند، و همانا حزب خدا است.) ♦️نهج البلاغه، نامه ۴۵♦️ @nahjoolbalageh 🌴🌴🌴🌴🌴🌴