#مناجات_با_خداوند
عمری گنه کردم
نیاوردی به رویم
نگذاشتی حتی بریزد آبرویم
#خدای_من
چشمی بده
کز خجلتِ عفوت بگریم
اشکی بده
تا نامه خود را بشویم
( امروز این اشک ها ، گناهارو پاک میکنه ، امروز این اشک ها سیاهی های پرونده رو پاک میکنه )
#خدای_من
از بس که توبه کردم و
« توبه شکستم »
دارم خجالت
تا که باز « العفو » گویم
( خدایا چند ساله میام توبه میکنم اما باز هم توبه ام رو میشکنم ، شرمندتم خدا ، ای کریم ... )
ای وای از آن روزی
که عمرم بر سرآید
فریاد از آن دم
که اجل آید به سویم
#شاعر_استاد_سازگار
( خدا نکنه من با این گناهام بمیرم ، بمیرم بمیرم ، ... خدا فردای قیامت جلوی اربابم ابی عبدالله ، خطاب بشه ببرینش به طرف جهنم ، ... ای ی ی ی خدای من خالق من ... دلت امروز شکست ، مثل یک گدا نشستی گدایی کنی ، خصوصیت گدا اینه ، وقتی درِ خونه ی کریم میاد ، کریم بهش نمیگه چی آوردی ؟ امروز خدا بهش میگه چی میخوای بنده ی من ؟ آی مهمونای خدا ، خیلی عزیزید برای خدا ، که امروز براتون دعوت نامه داده بیائید ، میخوام گناهانتونو ببخشم ... )
#شعر_دوم
عبدم ولی ، عبدِ گنهکار
هم روسیاهم ، هم گرفتار
معبودِ من ای حیّ دادار
من بنده ی عاصی ، تو غفار
( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ)
من خسته از بارِ گناهم
مویم سفید و روسیاهم
این عفوِ تو این اشک و آهم
باز آمدم با جرمِ بسیار
( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ)
از جرمِ بسیارم چه گویم ؟
حتی نیاوردی به رویم
پیوسته دادی آبرویم
در بینِ خلق، ای حیِ دادار
( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ)
#شاعر_استاد_سازگار
حالا که آماده شدی ، اشکِ چشمت جاری شد ، وصل شدی ، سرِ سفره ی دعا ... نشستی ، خیلی خدا دوستت داره ، که امروز دعوتت کرده ، امیرالمومنین فرمود : هیچگاه خدا ، باب دعارو به روی کسی باز نمیکنه ، بعد باب اجابت رو به روش ببنده ... ؟ زیرا خودش فرمود : « اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » اگه نمیخواست دعاتو مستجاب کنه ، اینجا دعوتت نمیکرد ، اگه نمیخواست ببخشدت ، اینجا نمیآوردت ، اگه نمیخواست ببخشدت ، اشک و سوز بهت نمیداد ، ناله بهت نمیداد ، حالا که دعوتت کرده ، قدر بدون ، حواست رو جمع کن ، با همه ی وجودت ،الهی العفو