عمری گنه کردم نیاوردی به رویم نگذاشتی حتی بریزد آبرویم چشمی بده کز خجلتِ عفوت بگریم اشکی بده تا نامه خود را بشویم ( امروز این اشک ها ، گناهارو پاک میکنه ، امروز این اشک ها سیاهی های پرونده رو پاک میکنه ) از بس که توبه کردم و « توبه شکستم » دارم خجالت تا که باز « العفو » گویم ( خدایا چند ساله میام توبه میکنم اما باز هم توبه ام رو میشکنم ، شرمندتم خدا ، ای کریم ... ) ای وای از آن روزی که عمرم بر سرآید فریاد از آن‌ دم که اجل آید به سویم ( خدا نکنه من با این گناهام بمیرم ، بمیرم بمیرم ، ... خدا فردای قیامت جلوی اربابم ابی عبدالله ، خطاب بشه ببرینش به طرف جهنم ، ... ای ی ی ی خدای من خالق من ... دلت امروز شکست ، مثل یک گدا نشستی گدایی کنی ، خصوصیت گدا اینه ، وقتی درِ خونه ی کریم میاد ، کریم بهش نمیگه چی آوردی ؟ امروز خدا بهش میگه چی میخوای بنده ی من ؟ آی مهمونای خدا ، خیلی عزیزید برای خدا ، که امروز براتون دعوت نامه داده بیائید ، میخوام گناهانتونو ببخشم ... ) عبدم ولی ، عبدِ گنه‌کار هم روسیاهم ، هم گرفتار معبودِ من ای حیّ دادار من بنده ی عاصی ، تو غفار ( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ) من خسته از بارِ گناهم مویم سفید و روسیاهم این عفوِ تو این اشک و آهم باز آمدم با جرمِ بسیار ( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ) از جرمِ بسیارم چه گویم ؟ حتی نیاوردی به رویم پیوسته دادی آبرویم در بینِ خلق، ای حیِ دادار ( اَلْغُوثْ ، خَلِّصْناَ مِنَ النَّارْ) حالا که آماده شدی ، اشکِ چشمت جاری شد ، وصل شدی ، سرِ سفره ی دعا ... نشستی ، خیلی خدا دوستت داره ، که امروز دعوتت کرده ، امیرالمومنین فرمود : هیچگاه خدا ، باب دعارو به روی کسی باز نمیکنه ، بعد باب اجابت رو به روش ببنده ... ؟ زیرا خودش فرمود : « اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » اگه نمیخواست دعاتو مستجاب کنه ، اینجا دعوتت نمیکرد ، اگه نمیخواست ببخشدت ، اینجا نمیآوردت ، اگه نمیخواست ببخشدت ، اشک و سوز بهت نمیداد ، ناله بهت نمیداد ، حالا که دعوتت کرده ، قدر بدون ، حواست رو جمع کن ، با همه ی وجودت ،الهی العفو