💧 نماز جماعت 💧 💛 وقتی که عراقی ها در 16 شهریور 61 ما را از اردوگاه موصل 2 به 4 انتقال دادند، تمام افراد هر آسایشگاه که صد و بیست و پنج نفر بودند، در یک شرکت می کردند. 🌷 پس از سلام نماز هم دعا می کردیم: «خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار!» حدود یک ماه گذشت و بعثی ها پیله کردند که شما نباید نام ـ خمینی ـ را بر زبان جاری کنید. 💛 ما با حاج آقا ابوترابی مشورت کردیم. او پس از تأمل گفت: «به همه اعلام کنید که بگویند: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی آقامون را نگه دار! نظر او این بود که ما نباید یک باره عقب نشینی کنیم. منظور از ـ آقا ـ همان امام خمینی است؛ پس چرا دشمن را نسبت به خود جسورتر کنیم؟» 🌷 مدت ها پس از سلام نماز جماعت، همین دعا خوانده شد؛ تا این که دشمن اعلام کرد: «نماز جماعت ممنوع!» تصمیم گرفتیم سر جای خود بایستیم و نماز جماعت بخوانیم. 💛 اگر دشمن اعتراض کرد، بگوییم که تنگی جا باعث تشکیل صف می شود. دشمن فشار آورد و تصمیم گرفت کتک های جمعی را شروع کند. 🌷 این جا بود که حاج آقا اعلام کرد که نماز جماعت مستحب است و ما برای این که بتوانیم از واجبات خود دفاع کنیم، نباید دشمن را بیش از این حساس نماییم. 💛 اگر ما پافشاری خود را بر نماز جماعت ادامه دهیم و دشمن با فشار و شکنجه بر ما مسلط شود، ممکن است نماز صبح را نیز از ما بگیرد و ما را در تنگنا قرار دهد؛ 🌷 بنابراین باید نمازهایمان را فرادا بخوانیم و اگر در جایی امکان اقامه ی جماعت وجود داشت، آن گاه نمازها را به جماعت می خوانیم. 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 195، خاطره ی عبدالمجید رحمانیان. 👌 آزادگان عزیز با سختی و مشقتی نماز جماعت را اقامه می کردند، در شرایط راحت و آسان نماز جماعت را ترک نکنیم. ↙️بپیوندید↙️ ╭❀🕊❀🌼❀🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃❀🌼❀🕊❀╯