نردبون|ɴᴀʀᴅᴇʜʙᴜɴ
#واگویه‌های‌اربعینی _مادربزرگم آرزو داشت به کربلا سفر کند، اما تا وقتی که زنده بود، راه کربلا بسته
شنیدن کی بود مانند دیدن؟ شنیده بودم، عطش عراقی ها و شوق بی نظیرشان در پذیرایی از زائرین اربعین را، اما ندیده بودم. دل بزرگی می‌خواهد که تمام زندگی و امکانات خودت را در اختیار کسانی بگذاری که هیچ شناختی از آن ها نداری و خدمتگزار آنانی باشی که نه نسبت فامیلی با آن ها داری و نه آشنایی قبلی. عشق حسین آن حبل الله متینی است که اعتصام به آن، دل را از تعلقات و وابستگی های این دنیایی می بُرد و به ملکوت عالم گره می‌زند. عشق بزرگتر که بیاید، عشق های کوچک رنگ می‌بازد. و این حب الحسین است که یجمعنا و این تنها وسعت پرچم اوست که می‌تواند دل ها و جان ها را یکجا جمع کند و با هم پیوند دهد.. _در زیر پرچمش همه یک خانواده ایم. @nardehbun